
از همان روز درگذشت رسول خدا، ریشههای برخی انحرافات و تاسیس
فرقههای اسلامی شكل گرفت، برخی عوامل داخلی و خارجی در شكلگیری این
فرقهها دخیل بوده است. گاهی سودجوییهای شخص یا گروه خاصّ یا اختلاف
نظرهای سیاسی و در برخی مواقع هم دخالتهای بیگانگان و اختلاف افكنی آنها،
موجب تولّد یك فرقه جدید شده است.
آنچه در بین بسیاری از این مذاهب،
مشترك است؛ مسلمان بودن آنهاست، همه مسلمانند، امّا هركدام به نسبت قرار
گرفتن در فضای اطلاعاتی و معنوی و یا حتّی ظرفیّت وجودی خود، از این رود
جاری فضائل و خیرات، بهرهای گرفتهاند.
امّا در این بین، فرقهها و مذاهبی هستند كه علیرغم پوشش و پرچم اسلامی، به وضوح میتوان در مسلمان بودن آنها تشكیك كرد.
از
جمله این فرقهها، سلفیهای تندروی تكفیری هستند، در اینجا بحث ریشهیابی و
اینكه این فرقه از كجا به وجود آمد و چه عقایدی دارد نمیكنیم، بلكه تنها
یك عقیده بنیادین آنها یعنی؛...
«پیروی از رسول خدا (ص) و سَلَف صالح ایشان كه
همان صحابه و تابعان باشند» را مدّ نظر قرار میدهیم.
در ادامه روایاتی از پیامبر اكرم (ص) و ائمّه اطهار كه از جمله
سَلَف صالح آن حضرت هستند، ذكر میشود، اگر سلفیّه داعیه پیروی از گفتار و
كردار رسول خدا و صحابه را دارند، با توجّه به این روایات، باید در مسلمان
بودن خود شك كنند:
1. پیامبر اكرم (ص): «لَا یُوذِیَنَّ مُسلِماً...؛ هرگز مسلمانی، مسلمان دیگر را نیازارد!...» [1]
2. پیامبر اكرم(ص): لَزَوالُ الدنیا أهوَنُ
عِنْدَالله مِن قَتلِ رجُلٍ مُسلمٍ؛ همانا نابود شدن دنیا در نزد خدا،
سبكتر از كشتن مردی مسلمان است». [2]
3. پیامبر اكرم (ص): «مَنْ آذَی الْمُسْلِمِینَ
فِی طُرُقِهِم، وَجَبَ عَلَیْهِ لَعْنَتُهُم؛ هر كس مسلمانان را در
راههایشان آزار دهد، لعنت آنان بر او حتمی میشود». [3]
4. پیامبر اكرم (ص): «الاسلام حُسن الخلق؛ اسلام همان خوشخلقی است» [4]
5. معصوم (ع): مَن فَحَشَ عَلی أخیهِ الْمُسلِمِ
نَزَعَ اللهُ مِنهُ بَرَكَةَ رِزقِهِ و وَكَلَهُ إلی نَفسِهِ و أفسَدَ
عَلَیهِ مَعِیشَتَهُ؛ هر كس به برادر مسلمانش دشنام دهد، خداوند، بركت
روزیاش را از او میگیرد و او را به خودش وامیگذارد و زندگیاش را برایش
تباه میكند». [ 5]
6. امام علی (ع): مَنِ اسْتَطاعَ مِنكُم أن
یَلقَی اللهَ تَعالی وَ هُوَ نَقِیُّ الرّاحَةِ مِن دِماءِ الْمُسلِمینَ و
أموالِهِم، سَلیمُ اللِّسانِ مِن أعرامِنهِِم فَلْیَفعَلْ؛ هر یك از شما كه
میتواند خدای تعالی را دیدار كند، حال آنكه از تعرض به خونها و مالهای
مسلمانان یكسره پیراسته است و زبانش از هتك آبروی ایشان پاك مانده، باید
چنین كند». [6]
7. پیامبر اكرم (ص): لایَحِلُّ لِامرِیٍ أن
یَأخُذَ عَصا أخیهِ بِغَیرِ طِیبِ نَفسِهِ، و ذلِكَ لِشِدَّةِ ما حَرَّمَ
اللهِ مِن مالِ الْمُسلِمِ عَلی الْمُسلِمِ؛ هیچ كس را نرسد كه [حتی] عصای
برادر [مؤمن] خود را بدون رضایت وی برگیرد؛ و این به سبب آن است كه خداوند
مال مسلمان را بر مسلمان دارای حرمت فراوان قرار داده است. [7]
8. امام صادق (ع): اَلْمُسلِمُ أخُو الْمُسلِمِ؛
لایَظلِمُهُ ولایَخذُلُهُ ولایَخُونُهُ، و یَحِقُّ عَلَی الْمسلِمینَ
الْإجتِهادُ فی التَّواصُلِ، وَالتَّعاوُنُ عَلَی التَّعاطُفِ و...؛ مسلمان
با مسلمان برادر است، به او ستم نمیورزد، خوارش نمیكند و به وی خیانت
نمیكند. بر مسلمانان سزاوار است كه در پیوند با یكدیگر... ». [8]
9. پیامبر اكرم (ص): «لَیْسَ مِنّا مَنْ دَعا
إِلی عَصَبِیَّةٍ وَ لَیْسَ مِنّا مَنْ قاتَلَ (عَلی) عَصَبِیَّةٍ وَ
لَیْسَ مِنّا مَنْ ماتَ عَلی عَصَبِیَّةٍ؛ از ما نیست كسی كه به عصبیتی
فراخواند و از ما نیست كسی كه در راه عصبیتی بجنگد و از ما نیست كسی كه با
عصبیت بمیرد». [9]
10. پیامبر اكرم (ص): «اَلْمُسْلِمُ أَخُو
الْمُسْلِمِ، لایَظْلِمُهُ وَلایَشْتُمُهُ؛ مسلمان، برادر مسلمان است. به
او ستم نمیكند و ناسزایش نمیگوید». [10]
11. پیامبر اكرم (ص): «اَلْإِسْلَامُ أَنْ
تُسْلِمَ قَلْبَكَ وَیَسْلَمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسانِكَ وَیَدِكَ؛
اسلام آن است كه دلت را تسلیم كنی، و مسلمانان از دست و زبانت آسوده و در
امان باشند». [11]
12. امام علی (ع): «مَنْ أَعانَ عَلی مُسْلِمٍ
فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْإِسْلَامِ؛ هر كس بر ضدّ مسلمانی كمك كند، از اسلام
به دور است». [12]
در این روایات، گاهی در امان بودن مسلمانان از زبان و دست ما،
مساوی با كل اسلام قرار داده شده است، به عبارت دیگر میفرماید، همه اسلام
همین است؛ یا به صراحت میگوید، مسلمان به مسلمان ظلم نمیكند؛ یا اینكه
نهی از عصبیّت كرده و شخص متعصّب را مسلمان نمیداند؛ یا... سلفیّه با چه
منطقی مرتكب این جنایات شده و اینگونه حتّی كودكان مسلمان هم از دست آنها
در امان نیستند؟ با كدام عقلانیّت! این تعارضات را توجیه میكنند؟ آیا وقت
آن نرسیده است كه با خشم مسلمانان واقعی روبرو شوند؟
آیا میتوان نشست و سكوت كرد؟
برای توجّه به
اهمّیّت بحث، تنها كافی است به این حكایت كه از رسول خدا (ص) نقل شده است،
دقّت شود: شخصی به حضور ایشان آمد و عرض كرد: «در محلّه «جهنیّه» كشتهای
پیدا شده است»، پیامبر(ص)برخاست و به مسجد آن محل رفت و مردم ورود آن حضرت
را دهن به دهن گفتند، و همگی اطلاع یافته و در مسجد اجتماع كردند،
پیامبر(ص) به آنها فرمود: «این شخص كشته شده را چه كسی كشته است؟».
عرض كردند: ای رسول خدا، ما خبر نداریم.
پیامبر(ص)
با لحن سرزنش فرمود: «به راستی آیا شخصی در میان مسلمانان كشته شده ولی
آنها قاتل او را نمیشناسند؟! سوگند به آن خدایی كه مرا به حق مبعوث به
نبوت كرد: اگر اهل آسمان و زمین در خون شخص مسلمانی شركت نمایند و راضی به
آن شوند، خداوند همه آنها را به صورت به آتش دوزخ میافكند». [13]
و یا روایتی از امام علی (ع) در نهج البلاغه كه میفرماید: «به من
خبر رسیده كه مردمی از ایشان [= لشكر معاویه] به خانه زنی مسلمان و همچنین
زنی نامسلمان (پیمان دارندهای) وارد شده و خلخال و دستبند و گردنآویز و
گوشوارههای آنان را غارت كرده است، حال آنكه آن دو هیچ وسیلهای برای دفاع
جز شیون و زاری نداشتهاند... پس اگر بعد از این ماجرا، مردی مسلمان از
اندوه بمیرد، وی را سرزنش نباید كرد؛ بلكه از دید من، اگر بمیرد نیز سزاوار
است». [14]
بنابراین، همانگونه كه این فرقه نامسلمان، نمی تواند توجیه و دلیل
عقلی و شرعی برای جنایات خود اقامه كند، ما هم كه نشسته و سكوت میكنیم،
سزاوار سرزنش هستیم و باید در عاقبت به خیری خود شكّ كنیم.
منابع:
1. مسند الشامیین، ج1، ص302.
2. الترغیب و الترهیب، ج3، ص 293، حدیث 7.
3. المعجم الكبیر، ج3، ص179.
4. كنز العمال، ج 3، ص 17.
5. بحارالانوار، ج 73، ص 365
6. بحارالانوار، ج 68، ص 292
7. كنزالعمّال، ح 30344
8. وسائل الشیعه، ج 12، ص 203.
9. كنزالعُمّال، ح 7657.
10. كنز العمّال، حدیث 745.
11. كنز العمال، حدیث 17.
12. غررالحكم و دررالكلم، حدیث 9220.
13. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 70، حدیث 30.
14. نهج البلاغه، خطبه 27.