در این موضوع چند دسته از آیات قرآن می توانند مد نظر قرار گیرند و موضع قرآن را به تصویر بکشند:
۱- زنده نگاه داشتن نشانه های راه الهی
«وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ[حج/۳۲] كسانى كه شعایر خدا را بزرگ مىشمارند كارشان نشان پرهیزگارى دلهایشان باشد.»
شعائر
الهی، اموری هستند که وجهه اجتماعی دارند و پاسداشت حرمت آنها سبب تقویت
مسیر حق می شود. و خدای متعال می خواهد که به آن ها توجه کرده شود، تا حق
تقویت شود. پس عزاداری هایی که برای زنده نگاه داشتن یاد مجاهدان راه حق، و
ایثارگری آن هاست، قطعا از مصادیق این شعائر بوده و در نزد خدای متعال،
سبب تقرب است.
۲-ذکر مصیبت گذشتگان با بیزاری جستن از ظالمان
در قرآن آیاتی
وجود دارد که به ظلم های موجود در جامعه اشاره کرده و فرقه ظالم را محکوم
نموده، بیان چنین مطالبی نشان می دهد که ذکر این امور، مورد تائید الهی
است:
«
قُتِلَ أَصحَابُ الْأُخْدُودِ *
النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ * إِذْ هُمْ عَلَیهَا قُعُودٌ * وَ هُمْ عَلىَ
مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ * وَ مَا نَقَمُواْ مِنهُمْ
إِلَّا أَن یُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الحَمِیدِ[سوره بروج/۴-۸]
مرگ
بر شكنجه گران صاحب گودال (آتش)، * آتشى عظیم و شعله ور! * هنگامى كه در
كنار آن نشسته بودند، * و آنچه را با مؤمنان انجام مى دادند (با خونسردى و
قساوت) تماشا مى كردند! * آنها هیچ ایرادى بر مؤمنان نداشتند جز اینكه به
خداوند عزیز و حمید ایمان آورده بودند.»
۳-ذکر عزاداری پیامبری از پیامبران الهی
حضرت
یعقوب (ع) بعد از فراق حضرت یوسف (ع) آن قدر به عزاداری پرداخت که چشمانش
سفید شد و به تعبیر فرزندانش، نزدیک بود خود را هلاک کند:
«
قالَ یا أَسَفى عَلى یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظیمٌ[یوسف/۸۴]
و گفت: «وا اسفا بر یوسف!» و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو مى برد (و هرگز كفران نمى كرد)»
«
قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ یُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكینَ[یوسف/۸۵]
گفتند: «به خدا تو آن قدر یاد یوسف مىكنى تا در آستانه مرگ قرار گیرى، یا هلاك گردى!»
باید
به این نکته توجه کرد که حضرت یعقوب، پیامبر الهی بوده و با توجه به عصمت
او، روشن است که عملش خطا نبوده است. علاوه بر اینکه قرآن این عزاداری را
نقل کرده، و هیچ عیبی بر آن نگرفته است.
عمل حضرت یعقوب(ع) در روایات نیز دلیلی برای عزاداری بیان شده است:
«به
درستى كه حضرت زین العابدین- علیه السلام- بر پدر بزرگوارش- صلوات الله و
سلامه علیه- چهل سال گریست؛ در حالى كه روزها را به صیام و شبها را به قیام
به پایان مى برد و چون هنگام افطار رسیدى، غلام آن حضرت طعام و شراب مى
آورد و در پیش روى آن حضرت مىگذاشت و عرض مى كرد: تناول فرماى اى آقا و
خداوند من. پس مى فرمود: فرزند پیغمبر خداى گرسنه كشته شد، پسر پیغمبر
خداى تشنه كشته شد، و پیوسته مكرر مى نمود و مى نگریست تا اینكه غذاى او
از آب چشم مباركش تر مى شد و بر این حالت بود تا به حق متعال، اتصال گرفت.
و روایت شده است از بعضى موالى آن حضرت كه گفت: اى آقاى من! آیا وقت نشده
است كه اندوهت به آخر رسد و گریه ات آرام گیرد؟ فرمود: و یحك! یعقوب بن
اسحاق بن ابراهیم- علیه السلام- پیغمبر خداى و فرزند پیغمبر خداى بود و
دوازده پسر داشت، خداوند عز و جل یكى را از او پوشید. از غلبه اندوه و غم،
موى سرش سفید شد و قامتش خم گرفت و دیده روشنش تاریكى پذیرفت و فرزندش حیات
داشت و روزگارش را فرخندگى در پى داشت و من پدر و برادر و هفده نفر از اهل
بیت خویش را كشته و به خاك و خون آغشته دیدم، دیگر چگونه گریه ام كم شود و
خاطرم خالى از حزن و غم گردد؟»[۱]
[۱]. مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد، ص: ۱۰۱.