
بعد از شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، علی (علیه السلام) به عقیل
فرمود: زنی را برایم پیدا کن که از خانواده ای نجیب و شجاع باشد. برایم
فرزندی شجاع و قهرمان بیاورد تا سالار شهیدان را در کربلا یاری کند. عقیل
گفت: با فاطمه دختر حزام کلبی ازدواج کن که در میان عرب شجاع تر از پدرانش
وجود ندارد.
بقیه در ادامه مطلب...
فاطمه فرزند حزام بن خالد از قبیله کلاب است. او از زنان صدر اسلام
ادیب و شاعری فصیح است. ایشان از خانواده ای ریشه دار و دلاور بود. جدّ
مادریش (عامر بن مالک) که هم عصر پیامبر آنچنان شجاع بود که به وی ملاعب
الاسنه (کسی که نیزه ها را به بازی می گیرد) می گفتند. (مزینانی، 1390، ص
304)عامر بن طفیل: برادر «عمره»، مادرِ مادر بزرگ «ام البنین» بود که
از معروف ترین سواران عرب بشمار می رفت تا آنجا که اگر هیئتی از عرب نزد
«قیصر روم» می رفت در صورتی که با عامر نسبتی می داشت مورد تجلیل قرار می
گرفت و الا توجهی به آن نمی شد. (اسلامی، حسن، 1377، ص 25). اینان برخی از
اجداد ام البنین بودند که دارای صفات والای انسانی و به حکم قانون وراثت،
ویژگی های والای خود را به ام البنین و از طریق او به فرزندان بزرگوارش
منتقل کردند. (اسلامی، حسن، 1377، ص 27).
این بانوی پاک،توجه به اولاد پیامبر را فریضه ای دینی می شمرد؛ زیرا خداوند در کتابش به
محبت خاندان رسول الله امر کرده است. ام البنین این عظمت را درک کرده بود
لذا حق آنان را ادا کرد.محبتی خالصانه به آنان داشت و خود را وقف دوستی آنان کرده بود. آنان نیز برای او جایگاهی والا قائل بودند.
زمانی که بشیر از کربلا برگشت و اخبار کربلا را آورد خدمت ام البنین رسید.
خبر شهادت فرزندانش را یکی یکی به او می داد. ام البنین هر بار می گفت: از
حسین چه خبر؟ فرزندانم و هر آنچه زیر آسمان کبود است به فدای حسین. وقتی
خبر شهادت امام حسین علیه السلام را شنید با آهی سوزان گفت: بشیر با این
خبر بندهای دلم را پاره کردی. (مزینانی، 1390، ص 306). این اوج معرفت و
ولایت مداری او نسبت به امام زمانش را نشان می دهد.
وی پس از واقعه عاشورا با استفاده از هنر مرثیه خوانی توانست ندای مظلومیت
و حق طلبی حماسه آفرینان کربلا را به گوش نسل های آینده برساند و مردمان
غفلت زده را بیدار کند.
سِمَتِ مادری، برای شخصیتی همچون عباس بن علی که پرچمدار صحرای سوزان کربلا
بود، افتخارِ بزرگی است که نصیب بانوی شایسته ای همچون ام البنین شده است.
فرزندی همچون ابوالفضل العباس باید در دامان مادری پاک طینت و نیکو سیرت
پرورش یافته باشد که چنان رشادت ها و شجاعت های بی نظیری را از خود بر جای
گذارد که تاریخ همتای او را به خود ندیده یا به ندرت دیده است.
مورّخان نوشته اند روزی که امیرالمومنین علیه السلام، عباس را در دامن خود
گذاشت آستینش را بالا زد و در حالی که به شدّت می گریست، بازوانش را می
بوسید. ام البنین حیرت زده شده از امام پرسید: چرا گریه می کنید؟ حضرت
جریان شهادت عباس را در رکاب برادر توضیح دادند. ام البنین هم گریست اما
عظمت ایمان خود را نشان داد و با صبر و بردباری خدا را سپاس گفت که فرزندش
فدایی سبط گرامی رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) و ریحانه ی او خواهد شد.
(ماهنامه مبلغان، پاک نیا،1387، ش 104، ص 24)
تبیان...