روز هشتم شاعران دنبال مضمون نیستند
هشت یعنی: السلام ای ضامن آهو رضانذر کردم روز هشتم روزه ام را وا کنم
با نباتِ زعفرانیِ علی موسی الرضا
سحر هشتم ماه است رضا ضامن شد
شكرُ لله نشود گير به نه هشت کسی
روز هشتم قلب من یک بام دارد دو هوا
لحظه ای صحن گوهرشاد و دمی پایین پا
روز هشتم خادم سلطان شوم
بازمهمان صفای لطف توآقا شوم
روز هشتم مشهد و ضامن شدن
ریزه خوار حضرت ثامن شدن
عدد هشت پر از فیض خداست
هشت در مذهب ما آب بقاست
سحــر هشتــم ماه رمضــان
دل ما در به در کوی رضاست
هشتمین روز عجب حال دعایی دارم
حالت مشهدی و کرببلایی دارم
حرم امن خدا پنجره فولاد شماست
و خدا گفت که دیدی چه رضایی دارم؟
واقعا معرکه ای هست میان من و تو
عشق بازیست عجب حال و هوایی دارم
نفسم، خواب و خوراکم،همه ام هست ثواب
و بدانید که اینگونه خدایی دارم
ز خراسان بروم کرببلا جان بدهم
که گریزی بزنم میل سنایی دارم
روضه ای آمد و آمد شب هشتم یادم
رقص شمشیر ز اکبر چه نمایی دارد
ناگهان گفت حسین این چه مکرر شدن است؟
شکر بهر بدنت تکه عبایی دارم