در خیابان پر رفت و آمدی تصادف نسبتا مختصری شده بود.
خانم جوانی روی زمین افتاده بود و خانم دیگری که ظاهرا همراهش بود بالای سرش
نشسته بود. ظاهرا آسیب جدی ندیده بود و فقط فشار اضطراب و ترس زیادی که دیده
بود اجازه نمی داد خودش را جمع و جور کند.
عده ای دورش جمع شده بودند که به جز چند نفر بقیه مرد بودند و بدون این که کاری
بکنند(که البته کاری هم نبود که بکنند!) ایستاده بودند و صحنه را تماشا می
کردند.
جوان موتور سواری که رفتارش حکایت از غیرتش داشت خیلی بلند فریاد زد:« سینما
نیست که وایسادید نگاه می کنید!» و راهش را ادامه داد.
آفرین به غیرتت!