"بسم الله الرحمن الرحیم"
دوستان کلید بهشت در دست خودمان است فقط کافیست...
خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که
بی احترامی به یک انسان همانا کیفر خدای بزرگ است.
خدایا مرا از بلای غرور وخودخواهی نجات ده تا حقایق وجود
را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم .
خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم
جلوه گر ساز تا فریب زرق وبرق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند .
خدایا من کوچکم ، ضعیفم ، ناچیزم ، پر کاهی در مقابل طوفانها هستم ؛
به من دیده عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال
ترا براستی بفهمم و بدرستی تسبیح کنم .
*************************

ادامه در ادامه مطلب ..
اي خداي بزرگ آن قدربه ما عظمت روح وتقوا عطاكن كه همه ي وجود خودرا با عشق ورغبت قرباني حق كنيم.
خدايا آن چنان تاروپود وجود مارا به عشق خود عجين كن كه در وجودت محو شويم.
خدايا مارا از گرداب خودخواهي واز گردباد هواوهوس نجات ده وبه ما ايثار كن.
خدايا در اين لحظات سخت امتحان،نور ايمان را برقلب ما بتابان وما رااز لغزش نگاه دار.
خدايا ماراقدرت ده كه طاغوت خودپرستي را به زيرپا افكنيم وحق وحقيقت رافداي منفعت هاي شخصي نكنيم.
************
خدايا!ازآنچه كرده ام اجر نمي خواهم وبه خاطر فداكاري هاي خود بر تو فخر
نمي فروشم. آنچه داشته ام تو داده اي و آنچه كرده ام تو ميسر نموده اي. همه
استعدادهاي من، همه قدرتهاي من، همه وجود من زاده ي اراده توست. من از خود
چيزي ندارم كه ارائه دهم و ازخود كاري نكرده ام كه پاداشي بخواهم.
(از دست نوشته هاي شهيد دكتر مصطفي چمران)
*****
خدايا ترا شكر ميكنم كه حسين را آفريدي.اي خداي حسين ترا شكر ميكنم كه
راه پرافتخار شهادت را در جلوي پاي روندگان حق و حقيقت گذاشتي.
اي
حسين، دلم گرفته و روحم پژمرده، در ميان طوفان حوادث كه همچون پر كاه ما را
به اينطرف وآن طرف ميكشاند، مايوس و دردمند، فقط بر حسب وظيفه به مبارزه
ادامه ميدهم، و گاهگاهي آنقدر زيرفشار روحي كوفته ميشوم كه براي فرار از
درد وغم دست بدامان شهادت ميزنم تا ازميان اين گرداب وحشتناكي كه همه را
وانقلاب را فروگرفته است لااقل گليم انساني خود را بيرون بكشم و اين عالم
دون واين مدعيان دروغين را ترك كنم و با دامني پاك و كفني خونين بلقاء
پروردگار نائل آيم ...
اي حسين مقدس، روزگار درازي بود كه هر
انقلابي را مقدس ميشمردم و نام او را با ياد تو توام ميكردم و قلب خود را
ميگشودم و انقلابيون را و او را در قلب خود جاي ميدادم و به عشق تو او
را دوست ميداشتم و بقداست تو او را مقدس ميشمردم و در راه كمك به او از
هيچ فداكاري حتي بذل حيات و هستي خود دريغ نميكردم...
اما تجربه،
درس بزرگ و تلخي به من داد كه اسلحه و كشتار و انقلاب و حتي شهادت بخودي
خود نبايد مورد احترام و تقديس قرار گيرد. بلكه آنچه مهم است انسانيت،
فداكاري در راه آرمان انسانها، غلبه بر خودخواهي و غرور و مصالح پست مادي و
ايمان به ارزشهاي الهي است. مقاومت فلسطين براي ما به صورت بت درآمده بود و
بيچون و چرا آنرا ميپذيرفتيم و ميپرستيديم و راهش را كارش را و
توجيهاتش را قبول ميكرديم. اما دريافتم كه بيش از هر چيز انسانيت و
ارزشهاي انساني و خدائي ارزش دارد ـ و هيچ چيز نميتواند جاي آنرا بگيرد
بايد انسان ساخت، بايد هدف را بر اساس سلسله ارزشها معين نمود و معيار سنجش
را فقط و فقط بر مبناي انسانيت و ارزشهاي خدايي قرار داد
اي حسين،
امروز نيز ترا تقديس ميكنم، اما تقديسي عميقتر و پرشورتر كه تا ا عماق
وجودم و تا آسمان روحم به تو عشق ميورزد و ترا ميخواهد و ترا ميجويد.
اي
حسين، دردمندم، دلشكستهام، و احساس ميكنم كه جز تو و را ه تو داروئي
ديگر تسكين بخش قلب سوزانم نيست ... اي حسين! در كربلا، تو يكايك شهدا را
در آغوش ميكشيدی، ميبوسيدي وداع ميكردي، آيا ممكن است، هنگاميكه من نيز
به خاك و خون خود مي غلطم، تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاري و
عطش عشق مرا بتو و به خداي تو سيراب كني؟