
در حکمت ۳۷ نهج البلاغه آمده است: «و قد لقیه عند مسیره إلی الشام دهاقین الأنبار فترجلوا له و اشتدوا بین یدیه» در مسیری که حضرت علی (علیه السلام) به سمت شام میپیمودند، گروهی از مردم شهر «انبار» حضرت را دیدند پیاده به دنبال امام و در مقابل ایشان دویدند. و مراسم استقبال از حضرت را انجام دادند.
ابتدا حضرت اعتراض نکردند، بلکه از علت کارشان سوال کردند و فرمودند: «
ما هذا الذی صنعتموه؟»
این چه کاری است که انجام میدهید؟ منظور حضرت از این سؤال این بود که
فلسفه این کار شما چیست؟ زیرا حضرت میدانستند آنها چه کار میکنند و
معلوم بود که به استقبال آمده بودند.
به عبارت دیگر حضرت میفرمایند: «برای چه این کار را میکنید؟» آنها در جواب گفتند: «
خلق منا نعظم به امرائنا» این عادت ماست، هرکسی رئیس شود ما این کار را برایش میکنیم.
بعد
از این که فلسفه این کار خود را بیان کردند، حضرت آنها را از این کار
نهی کردند و فرمودند:به خدا سوگند حاکمان شما ازاین گونه احترام گذاشتن ها
سودی نبردند.
شما در دنیا خود را به زحمت می افکنید و در آخرت نیز دچار عذاب می شوید و چه سودمند است آسایشی که امان از جهنم در پی آن باشد.
اگر
آنها در جواب حضرت روایت مشهور رسول اکرم در کتاب اختصاص شیخ مفید، ص۱۵۰
را میگفتند - «علی جانم اگر نمیترسیدم که مردم در مورد تو چیزی را
بگویند که در مورد عیسیبنمریم گفتند، در مورد تو سخنی میگفتم که از هرجا
رد شوی مردم خاک کف پای تو را به عنوان تبرّک بردارند و ما به این دلیل که
تو وصی رسول ربّالعالمین هستی دورت را گرفتهایم» - حضرت مانع آنها
نمیشدند.
زیرا رسول خدا(ص) در زمان هجرت مانع استقبال مردم مدینه
نشدند و همچنین حضرت رضا(ع) در ارتباط با استقبالکنندگان نیشابور هیچ نهی
نکردند و بلکه حدیثی نیز به آنها هدیه کردند. در حالیکه این استقبالها
بسیار پرشورتر و پرجمعیتتر از آن استقبال مردم شهر انبار بود.
مردم
نیشابور از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق
میگریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه
میزدند.ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای
بلند از مردم میخواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند.
بنابراین آنچه تعیین کننده و حائز اهمیت است نیت و انگیزه استقبال است.
طبق
روایات حضرت بقیةالله(عج) وارد هر شهری میشوند، مردم استقبال شدیدی از
ایشان میکنند. حتی در روایت آمده است ، یاران خوب حضرت جهت تبرّک، به مرکب
ایشان دست میکشند «یتمسحون بسرجِ الامام یطلبون بذلک البرکة» (بحار
الأنوار، ج۵۲ ،ص ۳۰۸) به زین اسب امام دست می کشند و از آن برکت می جویند.
لذا
این حدیث نشان میدهد که اصل استقبال اشکالی ندارد و مهم این است که فلسفه
آن چه باشد. اگر فلسفه آن شاهپرستی باشد، باید ترک شود ولی اگر نیت و
فلسفه آن خدایی باشد، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه طبق روایات، یکی از اوصاف
یاران امام زمان(ع) است و این جنبه استقبال برای ما ملاک است و قداست
دارد.
حضرت امام(ره) زمانی که در نجف یا قم تدریس میکردند وقتی سرِ
درس میرفتند، شاگردانشان را از اینکه برایشان صلوات بفرستند نهی
میکردند و به این کار راضی نبودند و میگفتند صلوات را جای دیگری بفرستید.
ولی وقتی بنا شد ایشان بعد از سالها دوری از وطن به ایران بازگردند، نه
تنها از شکلگیری کمیته استقبال ممانعت نکردند، بلکه توصیهها و
هماهنگیهایی را هم با آن کمیته داشتند، و لذا از برنامهریزی برای استقبال
میلیونی در تهران ممانعت نکردند؛ زیرا این استقبال، استقبال از شخص نبود؛
استقبال از شخصیت و جایگاه مقدّس ولایت بود.
شاهدی دیگر بر این قضیه،
وقتی است که مردم آب وضوی پیامبر را به عنوان تبرّک میبردند و ایشان ازاین
کار مانع نمیشدند و نمیفرمودند: «این چه کاری است که میکنید؟ خودتان را
ذلیل نکنید!» چون میدانستند مردم این کار را به خاطر خدا و با معرفت
انجام میدهند. و لذا اگر مردم میگفتند: «هرکسی رئیس ما باشد وقتی دست و
صورتش را میشوید ما آبش را جمع میکنیم»، قطعاً حضرت مانع میشدند.