با عرض سلام و خسته نباشید
من فردی با ایمان هستم (قصد مبالغه ندارم)؛، خدا را
قبول دارم و میدانم او خالق تمام هستی و موجودات و ... است، اما در این جا پرسشی
مطرح است که مرا به شک می اندازد؛
اگر خداوند تمامی موجودات را خلق نموده است و
بحث علت و معلول مطرح است، پس خود خدا چگونه به وجود آمده است؟ اصلا خدا چطور وجود
دارد؟ چه شکلی دارد؟
از پاسخگویی شما پیشاپیش متشکرم
پاسخ در ادامه مطلب...
با عرض سلام و خسته نباشید
من فردی با ایمان هستم (قصد مبالغه ندارم)؛، خدا
را قبول دارم و میدانم او خالق تمام هستی و موجودات و ... است، اما در این جا پرسشی
مطرح است که مرا به شک می اندازد؛
اگر خداوند تمامی موجودات را خلق نموده است و
بحث علت و معلول مطرح است، پس خود خدا چگونه به وجود آمده است؟ اصلا خدا چطور وجود
دارد؟ چه شکلی دارد؟
از پاسخگویی شما پیشاپیش متشکرم
پاسخ:
با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی و
مذهبی
این سؤال از یک فرض اشتباه ناشی شده است و آن این که تصور میشود هر موجود
نیاز به علت دارد، در حالی جمله درست و فرض صحیح این است که هر پدیده ای به علت
نیاز دارد، یعنی چیزی که نبوده و وجود یافته است، وجودش نیاز به علت دارد. پس هر
موجودی نیاز به آفریدگار ندارد تا بگوییم خدا هم یکی از موجودات است، پس آفریدگار
او کیست؟ بلکه هر آفریدهای آفریدگار میخواهد و خدا آفریده نیست تا به حکم این
قانون آفریدگار بخواهد. کاملاً روشن است که اگر موجودی فرض شود که همیشه بوده و هیچ
گاه معدوم نبوده تا به وجود آید، نیاز به آفریده و علت نیز نخواهد داشت.
پاسخ
سؤال را به بیان سادهتری میتوان بیان کرد:
اگر کسی سؤالات ذیل را از شما
بپرسد، چه پاسخی به آن میدهید:
رطوبت هر چیز از آب است، رطوبت آب از چیست و از
کجا است؟
چربی همه غذاها از روغن است، چربی روغن از چه و از کجا است؟
شوری
همه چیز از نمک است، شوری نمک از چیست؟
وقتی به اتاق کار خود یا منزل مسکونی خود
نگاه میکنید و میبینید روشن است، از خود میپرسید آیا روشنایی از خود اتاق است؟
فوراً به خود پاسخ منفی میدهید، زیرا اگر روشنی اتاق از خود بود، نباید هیچ وقت
تاریک بشود، در حالی که پارهای از اوقات تاریک و گاهی روشن است. پس روشنی آن از
جای دیگر است. به این نتیجه میرسیم که روشنی اتاق و خانه ما در اثر ذرات یا امواج
نور است که به آن تابیده است. آن گاه از خود سؤال میکنیم روشنی خود نور از کجا
است؟ پاسخ این است که روشنی نور از خود آن است.
نیز به سؤالهای قبلی پاسخ
میدهیم که رطوبت آب، چربی روغن و شوری نمک از چیز دیگری نیست.
این خاصیت طبیعی
و ذاتی آنها است. آب ذاتاً مرطوب است. روغن ذاتاً چرب است و نمک ذاتاً شور است.
نیز نور ذاتاً روشن است. در هیچ نقطه جهان نمیتوانیم نوری پیدا کنیم که تاریک باشد
و چیز دیگر آن را روشن کرده باشد. ذرات نور هر جا باشند، روشناند و روشنی جزء ذات
آنها است.
روشنایی ذرات نور از چیز دیگر و عاریتی نیست. ممکن است ذرات نور از
بین برود، ولی ممکن نیست موجود باشند، ولی تاریک! بنابراین اگر کسی بگوید روشنایی
هر محوطهای از جهان، معلول نور است، پس روشنایی خود نور از کجا است، فوراً
میگوییم روشنایی نور جزء ذات آن است.
هم چنین هنگامی که سؤال شود :هستی هر
موجودی از خدا است، پس هستی خدا از کیست، پاسخ میدهیم هستی خدا ذاتی او و از خود
او است و از جای دیگر نیست، مانند این که بپرسیم اصل وجود و هستی از چه چیزی به
وجود آمده و مبدأ اصل وجود چیست ؟ معلوم است که اصل وجود و هستی از چیزی به وجود
نمیآید، چون هر چیز دیگر غیر از وجود، عدم و نیستی است و وجود و هستی از عدم و
نیستی به وجود نمیآید.
وجود حق تعالی مساوی با وجود مطلق و اصل و حقیقت وجود
است. همان گونه که بی معنا است سؤال کنیم اصل و حقیقت وجود چگونه به وجود آمده یا
مبدأ آن چیست ؟ بی معنا است که بگوئیم خدا چگونه به وجود آمده است؟ چون فرض چنین
سؤالی این است که خدا نبوده و بعد به وجود آمده است و حالا در مورد چگونگی وجود خدا
سؤال میکنیم اما وقتی که وجود خداوند ازلی و ابدی و مساوی با حقیقت و اصل وجود و
هستی باشد، فرض این که خدا زمانی بوده ، نیز اشتباه است، پس دیگر نوبت به سؤال از
چگونگی به وجود آمدن اصلا نمیرسد.
در مورد مثالهای زده شده نیز باید توجه داشت
که منظور از ذاتی بودن رطوبت برای آب، شوری برای نمک، چربی برای روغن و... هرگز این
نیست که مثلاً رطوبت آب چون ذاتی آن است، پس آفریدگاری ندارد، بلکه منظور این است
که آفریدگار جهان، آب را طبعاً و ذاتاً مرطوب آفریده است، به طوری که هرگز نمیتوان
رطوبت را از آب جدا کرد. همان گونه که وجود و هستی را نمیتوان از خداوند جدا فرض
کرد .این مثالها برای نزدیک کردن مطلب به ذهن زده میشود وگرنه بین این مثالها و
موضوع مورد بحث، تفاوت زیادی است، زیرا وقتی میگوییم وجود همه چیز از خدا است و
وجود خدا از او است، یعنی آفریده کسی نیست و وجود و هستی، ذاتی او است.
اما وقتی
میگوییم روشنایی همه چیز از نور است و روشنایی نور از خود او است، معنایش این نیست
که نور آفریدگاری ندارد، بلکه معنایش این است که آفریدگار جهان نور را این طور
آفریده است که روشنایی جزء ذات او باشد و روشنائی از نور جدا نیست، همان گونه که
وجود و هستی از خداوند جدا نیست.
جهت آگاهی بیش تر به کتاب «علل گرایش به
مادیگری»، بحث ریشه نیازمندی اشیا به علت مراجعه فرمائید.