آيا ممكن است كه عمر امام زمان(عج)اين قدر زياد شود؟ چگونه مي توان اعتبار كرد كه امام زماني وجود دارد؟ ايا ديدارهاي لحظه ايي يا مكاتباتي كه براي علما صورت گرفته حقيقت دارد؟.......
اين پرسش حاوي سه بخش است كه به طور مختصر به آنها اشاره اي مي شود. براي دريافت پاسخ كامل تر مطالعه منابع مربوطه بايسته است:
اين پرسش حاوي سه بخش است كه به طور مختصر به آنها اشاره اي مي شود. براي دريافت پاسخ كامل تر مطالعه منابع مربوطه بايسته است:
1. طول عمر امام مهدى(عج)
اين مسئله را مىتوان از چشم اندازهاى مختلفى بررسى و از نظر علمى و تجربى، منطقى و عقلى، قرآنى، تاريخى و روايى بررسى نمود و طول عمر حضرت مهدى(عج) و ساير معمّرين را اثبات كرد.
براى اثبات اين انگاره، ابتدا دلايل مختلفى بر امكان يا وقوع «طول عمر» ارائه مىگردد ؛ سپس اين مسئله در مورد حضرت مهدى(عج) تطبيق داده مىشود.
گفتنى است كه براى مدت زندگى انسان، حدّى كه تجاوز از آن محال باشد، تعيين نشده است.
از طرف ديگر، پيرى معلول گذشت زمان نيست ؛ بلكه معلول اختلالاتى است كه در اعضاى بدن حادث مىشود. چه بسا اگر اختلالى در اعضاى بدن يك فرد رخ ندهد، امكان دارد تا سالهاى متمادى با بدنى سالم و شاداب، زندگى كند.
پس بايد روشن شود كه مسئله طول عمر امام زمان(عج)، هرگز امرى بعيد يا غير قابل قبول نيست و علم و دانش، نه تنها عمر طولانى را محال نمىداند ؛ بلكه امكان آن را نيز به اثبات مىرساند. از نظر معارف اسلامى نيز، اين امر جزو مسلّمات ؛ بلكه حتى بديهيات است.
برخى از دلايل مهم اثبات «طول عمر» حضرت مهدى، به شرح زير است :
يك. از لحاظ علمى و تجربى
علوم امروز، امكان طول عمر را تأييد كرده و كوشش بشر را در اين راه، نتيجه بخش، موفقيتآميز و لازم مىشناسد و براى طول عمر، حد و اندازهاى معلوم نمىكند.
تقليل مرگ و ميرها و طولانى شدن عمر، وارد مرحله عملى شده و با سرعت رو به تكامل است و حد متوسط عمر از 47 سال به 74 سال رسيده است. در اين زمينه مىتوان نظر علوم مختلف را چنين تبيين كرد :
الف. زيست شناسان مىگويند : اگر اختلالات و آسيبهايى كه به انسان مىرسد و موجب كوتاهى عمر او مىشود، رفع گردد، عمر او به دويست سال خواهد رسيد. برخى مىگويند : انسان بايد سيصد سال عمر كند ؛ اينكه مىبينيم هفتاد يا هشتاد سال عمر مىكند، بر اثر آن است كه عضوى از او فرسوده مىشود و به عضوهاى ديگر سرايت مىكند(1).
بر اساس نظر دانشمندان، پيرى جز فرسوده شدن سلولهاى بدن نيست و اگر روزى بشر بتواند سلولهاى بدن انسان را جوان نگه دارد، خواهد توانست به راز طول عمر دست يابد و از عمرى دراز برخوردار گردد. از نظر دانش جديد، جسم انسان براى ساليانى دراز، داراى قابليت حيات و بقا است. دانشمندانى كه نظريات آنان مورد اعتماد است، مىگويند : همه بافتهاى اصلى در جسم انسان و حيوان، تابى نهايت قابليت دارد و از اين جهت كاملاً ممكن است كه انسانى هزاران سال زنده بماند ؛ البته مشروط به اينكه عوارضهاى بر او عارض نشود كه ريسمان حيات او را پاره كند(2).
ب. در قوانين طبيعى، در مورد مقدار عمر طبيعى بشر، هيچ اصل ثابت و غير قابل تغييرى وجود ندارد. به همين دليل، دانشمندان علوم تجربى، همواره در حال مطالعه و آزمايشاند و مىكوشند تا متوسط طول عمر انسان را افزايش دهند. بدون شك اگر مقدار عمر طبيعى انسان، داراى اصول ثابت و غير قابل تغيير بود، اين مطالعات و آزمايشها، به معنا و مفهومى نداشت. دانشمندان با تحقيقاتى كه به عمل آوردهاند. موفق شدهاند عمر برخى از حشرات را تا نهصد برابر عمر طبيعى آن، افزايش دهند. اگر اين قضيه روزى در مورد انسان به حقيقت بپيوندد، عمر هزار ساله براى انسان، امرى پيش پا افتاده خواهد بود(3).
امام زمان(عج) هم عالم كامل و هم عامل به قوانين و پديدههاى الهى است و اين دو در سايه تقدير الهى، ديرزيستى و سالم زيستى را به همراه داشته است(4).
دو. امكان منطقى و عقلى
حكما و فلاسفه گفتهاند : بهترين دليل بر امكان هر چيزى، واقع شدن آن چيز است. همين كه طول عمر در ميان پيشينيان روى داده و تاريخ، افراد زيادى را به ما نشان مىدهد كه عمرى دراز داشتهاند، خود دليل روشنى است بر اينكه طول عمر، از ديدگاه عقل، امرى ممكن است و بنابراين طول عمر حضرت مهدى(عج) امكانپذير است.
خواجه نصير الدين طوسى مىگويد : «طول عمر مهدى(عج) اتفاق افتاده و محقق شده است ؛ چون چنين است ؛ بعيد شمردن طول عمر در مورد مهدى(عج) جهل محض است»(5).
علامه طباطبايى نيز مىنويسد : «هيچ قاعده و برهان عقلى وجود ندارد بر محال بودن طول عمر دلالت كند. به همين جهت نمىتوانيم، طول عمر را انكار كنيم»(6).
سه. طول عمر از نظر اديان
مسئله طول عمر تا حدودى مورد پذيرش اديان قرار گرفته و آنها از عمر بسيار طولانى جمعى از افراد بشر خبر دادهاند. تورات فعلى، در سِفر تكوين (اصحاح 5، 9 و 11) و... افرادى از پيغمبران و ديگران را نام برده و عمرهاى طولانى هر يك را - كه متجاوز از چهار صد، ششصد، هفتصد، هشتصد و نهصد بوده - به صراحت بيان داشته است.
علاوه بر اين معتقدند : «ايليا»، زنده به آسمان برده شده است(7).
اديان باستانى ديگر (مثل زرتشتى و بودايى) نيز از عمرهاى طولانى جمعى از افراد بشر، خبر دادهاند و همه قائل به طول عمر ؛ بلكه بقاى حيات اشخاص تا اين زمان هستند(8).
مسيحيان نيز معتقدند : حضرت عيسى پس از قتل، زنده شد و تاكنون زنده است.
چهار. تجربه تاريخى
نظر تاريخ نيز به عنوان يكى از دلايل امكان طول عمر، مطرح مىباشد. در طول تاريخ، فراوان بودهاند كسانى كه مدت زمان بسيار طولانى و غير عادى زندگى كرده ودر تاريخ به «معمّرين» مشهور شدهاند. بر اين اساس اگر مسئله «طول عمر» در تاريخ زندگى بشر اتفاق افتاده باشد - اگر چه در مواردى نه چندان زياد - تكرار موارد يا مورد مشابه آن، امرى طبيعى، معقول و قابل تحقق و پذيرفتنى خواهد بود. فلاسفه مىگويند : بهترين دليل، براى امكان چيزى، واقع شدن آن است.
روشن است كه نقل تاريخى - به ويژه نقل متواتر و مشهور - سبب يقين و باور مىگردد. اين نقل، يكى از راههاى حصول علم و يقين و يكى از مهمترين منابع اطلاعات بشر است. منابع روايى و كتابهاى تاريخى، افراد زيادى از «معمّرين» را نام برده و شرح نسب و احوال زندگى و فرزندان و حوادث حيات آنان را ثبت كردهاند. اينان معمولاً عمرهايى بسيار دراز داشتهاند ؛ مانند :
1. آدمعليه السلام : 930 تا 1000 ؛
2. شيث بن آدم : 912 تا 1000 سال ؛
3. انوش بن شيث : 950 سال ؛
4. ذو القرنين : 3000 سال ؛
5. طهمورث : 1500 سال ؛
6. سطيع كاهن : 600 سال ؛
7. مهلائيل : 895 سال ؛
8. سلمان فارسى : 250 سال ؛
9. ادريس : 965 سال ؛
10. اسماعيلعليه السلام : 137 سال ؛
11. اسحاق : 180 سال ؛
12. يردبن مهلائيل : 962 سال ؛
13. متوشلح (متوشالح) : 969 سال و...(9).
پنج. قرآن و روايات
در دين اسلام، امكان عمر طولانى، يكى از مسائل مورد اتفاق است و آيات بسيارى در قرآن هست كه امكان طول عمر زياد را يادآورى مىكند و در تفاسير و كتابهاى روايى نيز آمده است. قرآن به صراحت از عمر طولانى نوحعليه السلام خبر مىدهد : «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عاماً»(10) ؛ «به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم ؛ پس در ميان آنان 950 سال درنگ كرد».
عموم مسلمانان اتفاق دارند كه عيسى و بلكه خضر و ادريس و الياس نيز زنده هستند و عيسىعليه السلام در آخر الزمان به زمين خواهد آمد و به حضرت مهدى(عج) در نماز اقتدا خواهد كرد(11). قرآن درباره عيسىعليه السلام مىفرمايد : «وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابن مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ... وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ...»(12) ؛ «گفته ايشان - كه ما مسيح عيسى بن مريم، رسول خدا را كشتيم - صحيح نيست، زيرا آنها نه او را كشتند و نه به دار آويختند ؛ بلكه بر آنها مشتبه شد... او يقيناً كشته نشده ؛ بلكه خدا او را به سوى خود بالا برده است».
در روايات زيادى نيز به زنده بودن عيسى و بازگشت او در آخرالزمان و همراهىاش با مهدى موعود، اشاره شده است ؛ به عنوان نمونه : «كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم» ؛ چگونه خواهيد بود هنگامى كه عيسى بن مريم در ميان شما فرود آيد و پيشواى شما، از خودتان باشد (مهدى)؟»
علاوه بر اين در روايات طول عمر دجّال نيز مطرح شده است : رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود : «دجّال زنده است و غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود»(13).
شش. اعجاز و قدرت الهى
يكى از راههاى مهم اثبات امكان «طول عمر»، «اعجاز» و قدرت الهى است. با توجه به نصوص معتبر روايى، حضرت مهدى(عج)، با قدرت الهى زنده است و در ميان مردم به حيات خود ادامه مىدهد، همان خدايى كه آتش را براى ابراهيم سرد و وسيله سلامتى قرار مىدهد، عيسى و خضر را پس از قرنها زنده نگه مىدارد ؛ مىتواند مهدى موعود را نيز با قدرت بىكران خود، زنده نگه دارد.
علامه طباطبائى نيز از مسئله «طول عمر» به عنوان «خرق عادت» ياد كرده، مىنويسد : «نوع زندگى امام غايب را به طريق خرق عادت مىتوان پذيرفت. البته خرق عادت، غير از محال است و از راه علم، هرگز نمىتوان خرق عادت را نفى كرد ؛ زيرا هرگز نمىتوان اثبات كرد كه اسباب و عواملى كه در جهان كار مىكنند، تنها همانها هستند كه ما آنها را ديدهايم و مىشناسيم و ديگر اسبابى - كه ما از آنها خبر نداريم، يا آثار و اعمال آنها را نديدهايم يا نفهميدهايم - وجود ندارد. از اين رو ممكن است در فردى و يا افرادى از بشر، اسباب و عواملى به وجود آيد كه عمرى بسيارى طولانى - هزار يا چندين هزار ساله - براى ايشان تأمين نمايد»(14).
در هر صورت ؛ پيغمبرصلى الله عليه وآله خبر داده و ائمه معصومين نيز بشارت دادهاند كه حضرت حجت، فرزند امام حسن عسكرى، همان كسى است كه در بامداد روز نيمه شعبان سال 255ه .ق عالم را به نور جمال خود منوّر ساخته است. او بعد از غيبت بسيار طولانى، ظهور نموده و جهان را پر از عدل و داد مىكند(15).
با اينكه اين بشارتها قطعى، مسلّم و متواتر است و خداوند نيز بر هر كارى قادر و توانا است ؛ ديگر جاى شبهه و شك و ترديد نيست. امام صادقعليه السلام فرموده است : «در نظرتان شگفت نيايد كه خداوند، عمر صاحب اين امر را طولانى كند ؛ همچنان كه عمر نوح را طولانى نمود». امام حسن مجتبىعليه السلام نيز فرموده است : «فرزند نهم از فرزندان برادرم حسينعليه السلام ؛ خداوند عمرش را در غيبتش طولانى كند، سپس به قدرت خود آشكار سازد، به صورت جوانى كه كمتر از چهل سال داشته باشد»(16).
...................) فریاد حق (.................
1) مجله دانشمند، سال 6، ش 1، ص 43.
2) براى آگاهى بيشتر ر.ك : ائمتنا، ج 2، ص 371 ؛ منتخب الاثر، ص 281 ؛ المهدى، ص 141.
3) فصلنامه انتظار، ش 6، ص 242 و 243 ؛ به نقل از : على محمد على دخيل، ائمتنا، ج 2، ص 372.
4) سيد محمد تقى آيت اللهى، مقاله طول عمر، كتاب نينوا و انتظار، ص 269 - 272.
5) خورشيد مغرب، ص 214.
6) الميزان، ج 12، ص 52-35.
7) ر.ك : اظهار الحق، ج 2، ص 124.
8) صافى گلپايگانى، امامت و مهدويت، ج 2، ص 372 و 373.
9) براى مطالعه در اين زمينه : امامت و مهدويت، ج 2، ص 402 و 404 ؛ على محمد دخيل، الامام المهدى ؛ محمد رضا حكيمى، خورشيد مغرب ؛ ابراهيم امينى، دادگستر جهان، ص 199 ؛ خورشيد تابناك، ص 151 و 152 ؛ حيدرى كاشانى، حكومت عدل گستر ؛ علامه مجلسى، بحار الانوار.
10) عنكبوت (29)، آيه 14.
11) امامت و مهدويت، ج 2، ص 373.
12) نساء (4)، آيه 158.
13) مسند احمد، ج 4، ص 444.
14) شيعه در اسلام، ص 151.
15) امامت و مهدويت، ج 2، ص 374 و 375.
16) منتخب الاثر، ص 206، ح 2.
2.وجود امام زمان
ب. وجود امام زمان(عج)
وجود امام زمان(عج) از راه هاي مختلف قابل اثبات است از جمله:
1. دليل عقلي
متكلمين بر اثبات وجود امام مهدي(عج)، به دلايل مختلفي(چون برهان لطف، برهان عنايت، برهان فطرت، برهان واسطه فيض، برهان علت غايي، برهان امكان اشرف، برهان مظهر جامع، برهان تجلي اعظم، برهان عدم تبعيض در فيض، برهان تقابل قطبين، برهان لزوم عقل بالفعل و ...) استدلال مي كنند. يكي از برهان هاي فوق، قاعده لطف است.
متكلمان لطف را بر خداوند واجب مي دانند، زيرا او بندگان خود را عبث و بيهوده نيافريده و راه رسيدن به هدف را براي ايشان فراهم مي سازد.(قاعده لطف)
اين قاعده ايجاب مي كند كه در ميان جامعه امامي باشد تا محور حق بوده و جامعه را از خطاي مطلق باز دارد(امام زمان در همه حال) و آنان را به سعادت حقيقي هدايت كند.
2. دليل نقلي
با استفاده از آيات و روايات مي توان وجود امام مهدي(عج) را ثابت كرد:
الف. قرآن كريم
آيات متعددي در شأن امام مهدي(عج) در قرآن هست كه امامان معصوم، تفسير و تأويل اين آيات را بر وجود مقدس امام زمان(عج) و حكومت جهاني آن عدالت گستر بيان نموده اند، به عنوان نمونه: « وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ اْلأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ؛ مادر زبور داود پس از تورات نوشتيم كه سرانجام، بندگان شايسته ما و ارث زمين مي شوند.»(انبياء/105)
امام باقر(ع) در مورد «عبادي الصالحون» فرمود: « آنان قائم و اصحاب وي هستند».(منتخب الاثر، ص159)
ب. روايات
وجود حضرت مهدي(عج) از طريق روايات نيز به اثبات رسيده است كه به چند مورد آن اشاره مي شود:
1. حديث ثقلين
پيامبر(ص) فرمود: « همانا من دو شيء گرانبها را در ميان شما مي گذارم: كتاب خدا و اهل بيتم؛ همانا اين دو از يكديگر جدا نمي شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد مي شوند».(سنن ترمذي، ج5، ص329)
2. حديث وجوب اعتقاد به امام
بر اساس روايات شيعه و سني پيامبر اكرم(ص) فرمود: « هر كس بميرد، در حالي كه معتقد به امام زمان نباشد، به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.
3. احاديث لزوم وجود امام بر روي زمين
امام باقر(ع) فرمود: اگر زمين بدون امام بماند، اهل خود را به كام خويش مي كشد».(كافي، ج1، ص179) از اين حديث معلوم مي شود كه هميشه امامي در روي زمين وجود دارد.
3.ملاقات با امام زمان(عج)
بحث ملاقات و ديدار با امام زنده - ولى غايب از ديدهها - حسّاس، مهم و پرجاذبه است. ابتدا بايد بدانيم دورانى كه در آن قرار داريم، دوران غيبت امام زمان(عج) است. بنابراين انتظار ديدار و ارتباط، امرى بر خلاف حكمت و مصلحت امر غيبت است.
بنابراين هر چند نعمت ديدار سيماى نورانى امام، نعمتى بسيار ارزشمند و يكى از الطاف الهى است ؛ ولى اگر بنا بر مصالح و شرايطى، لازم باشد امام، غايب شود و در پنهانى و خفا زندگى كند و يا اينكه طلب ديدار خطرى را متوجّه آن حضرت كند ؛ در اينجا بايد راضى به قضاى الهى شد و حفظ سلامتى امام را بر هر چيزى مقدّم دانست.
درباره امكان ديدار يا مشاهده امام عصر(عج) چند ديدگاه وجود دارد:
1. انكار ديدار يا مشاهده ؛
2. پذيرش ديدار يا مشاهده ؛
3. امكان آن به صورت محدود و خاص (جمع بين دو نظريه).
هر يك از اين ديدگاهها، داراى ادله و شواهدى است كه با توجّه به آنها، تنها مىتوان به صورت محدود و خاصى امكان ديدار را پذيرفت و توفيق تشرف را شامل افرادى خاص دانست. در اينجا فقط بحث ديدار علما را بررسي ميكنيم:
شيخ طوسى تصريح مىكند: «ما تجويز مىكنيم كه بسيارى از اوليا و قائلين به امامت او، به خدمتش رسيده و از او نفع مىبرند». از نظر سيد(4) بن طاووس نيز: «گرچه امام الان از جميع شيعيان غايب است ؛ ولى ممتنع نيست كه جماعتى از آنان به ملاقات حضرت مشرّف شده، از گفتار و كردار ايشان استفاده كنند و از ديگران كتمان نمايند...»(5).
براى اثبات اين ديدگاه، دلايلى چند اقامه شده كه بهيك مورد آن اشاره مىشود:
3. دليل عمومى (داستانها و حكايتهاى ديدار): در كتابهاى بسيارى، داستانها و اخبار گوناگونى نقل شده كه امكان ارتباط با آن حضرت در غيبت كبرى را نشان مىدهد. بزرگانى چون قطب الدين راوندى در الخرائج، ابن طاووس، محدّث نورى در نجم الثاقب و... داستانهايى در اين زمينه نقل كردهاند و... در كتابهاى مختلفى از تشرّفات عدهاى چون ابن قولويه، بحرالعلوم، مقدس اردبيلى و... سخن به ميان آمده است. تعداد حكايات نقل شده مبنى بر ديدار آن حضرت در بيدارى، از نظر كثرت متواتر است، به طورى كه يقين پيدا مىكنيم كه فى الجمله ديدارها و ملاقاتهايى با آن حضرت بوده است...(11). و چون از افراد صادق و با ايمان نقل شده، قابل اعتماد است. محدّث نورى مىگويد: «ما روشن كرديم جواز ديدن حضرت را در غيبت كبرى، به طور مستوفى در رسالههاى جنّة المأوى و نجم الثاقب شواهدى بر اين مطلب ذكر كرديم كه ترديد باقى نماند و از سيّد مرتضى و شيخ الطائفه و ابن طاووس تصريح بر اين مطلب را آورديم و براى آنچه درباره تكذيب مدعيان رؤيت آمده، تأويلاتى ارائه كرديم»(12).
آخوند خراسانى (صاحب كفايه) در تأييد اين ديدگاه مىفرمايد: «در زمان غيبت، عادتاً ديدار ممكن نيست ؛ گرچه احتمال تشرّف برخى از افراد صالح و اوحدى به خدمتش داده مىشود و احياناً او را نيز مىشناسند»(13). محقّق نائينى نيز مىگويد: «اما در زمان غيبت، عادتاً رؤيت حضرت ممكن نيست. آرى، گاهى در زمان غيبت براى اوحدى از افراد صالح، تشرّف به خدمت حضرت و گرفتن حكم از ايشان، امكانپذير است»(14).
اين ديدارهاى محدود و استثنايى و با پنهان زيستى و غيبت امام زمان(عج)، منافاتى ندارد و چون از طرف خود آن حضرت و با اراده او صورت مىگيرد، خطرى را براى ايشان به وجود نمىآورد. وظيفه ما نيز تلاش جهت برقرارى ارتباط روحى و معنوى با حضرت و عمل به خواستهها و دستورات او است. به يقين اگر ما از گناهان دورى و به تكاليف دينى خود عمل كنيم، مورد توجّه و عنايت آن حضرت بوده، از دعاها و تفضّلات ايشان بهرهمند خواهيم شد. حتّى در زمان امام عسكرىعليه السلام و عصر غيبت صغرى - كه ديدار و مشاهده امام منعى نداشت و هنوز در پشت پرده غيبت كامل قرار نگرفته بودند - تنها عده معدودى از صالحان و پرهيزگاران مىتوانستند او را زيارت كنند. وقتى كه امام حسن عسكرىعليه السلام، فرزند پنج ساله خود را به وكيلش احمد بن اسحاق قمى نشان داد ؛ به او فرمود: «يا احمد بن اسحاق! لولا كرامتك على الله و على حُججه لا عَرَضتُ عليك ابنى هذا»(15) ؛ «اى احمد بن اسحاق! اگر منزلت و كرامت تو در نزد خدا و حجّتهاى او نبود، اين فرزندم را به تو نشان نمىدادم». از طرفى بايد توجّه كنيم كه بيشتر داستانها و حكايات نقل شده در مورد ديدار و مشاهده، نمىتواند صحيح باشد و نبايد به همه آنها ترتيب اثر بدهيم. اشخاص مدعى مشاهده و ديدار - اگر مؤمن و صالح باشند - ممكن است در خواب او را زيارت كرده و يا با يكى از ملازمان و مأموران آن حضرت ملاقات كرده باشند. حتّى احتمال دارد ديدارهاى بسيارى روى داده باشد كه كسى از آنها آگاه نشده و به كسى هم نقل نگشته است (چنان كه بزرگانى چون مقدّس اردبيلى و بحرالعلوم و... خود ادعايى در اين زمينه نداشتند و تنها شاگردان و خواصّ آنها پى به موضوع برده و آن گاه با اصرار و الحاح، موضوع را از زبان ايشان شنيدهاند). به هر حال بايد نقل اين گونه داستانها و حكايات، محدود و گزينشى باشد و از گسترش دامنه آنها جلوگيرى گردد.
با بررسى آرا ي مختلف به روشنى ثابت مىشود كه اصل كلى در زمان غيبت كبرى، بر عدم ملاقات و ارتباط با آن حضرت استوار است و ما هيچ تكليف و يا دستورى مبنى بر تقاضاى ديدار و رؤيت نداريم و هيچ دليلى نيز وجود ندارد كه ما سعى كنيم با دعا، چله نشينى، ذكر و اوراد و... حتماً به محضر آن امام همام مشرّف شويم. حتّى به جهت سوء استفادههاى فراوانى كه از اين امر شده، بايد به شدّت از آن دورى كنيم و تنها به فكر ارتباط روحى و قلبى با امام زمان(عج) باشيم.
البته به يقين بزرگانى چون بحرالعلوم، ابن طاووس، مقدّس اردبيلى و... به محضر آن حضرت مشرّف شده و او را زيارت كردهاند ؛ اگرچه خود، ادعايى در اين زمينه نداشتهاند ؛ ولى اين ديدارها را تأييد كردهاند. همچنين آن حضرت نيز در موارد ضرورى و نياز، به يارى گرفتاران و محتاجان شتافته و به دستگيرى از آنها پرداخته است. از اين رو مىتوانيم بگوييم كه امكان ديدار و مشاهده حضرت مهدى(عج) در عصر غيبت كبرى، به صورت خيلى محدود و يا بر اثر ضرورت وجود دارد و اين توفيق و سعادت بزرگى است كه شامل عدهاى خاص و اندك مىشود. لذا مفاد حديثى كه در نفى مشاهده است ؛ به معناى نفى ادعاى ملاقات و مشاهده به طور پيوسته و دائمى قبل از ظهور است و يا نفى ادعاى ظهور حضرت به طور اختصاصى براى عدهاى خاص مىباشد و يا نفى ارتباط اختصاصى همانند نواب اربعه مىباشد و يا نفى ادعاى رؤيت به اختيار خود است.
...................) فرياد حق(.................
1) كمال الدين، ج 2، ص 516.
2) الغيبة النعمانى، ص 14.
3) تنزيه الانبياء، ص 182 و 184.
4) كلمات المحققين، ص 63.
5) الطرائف، ص 185.
6) كافى، ج 1، ص 340 ؛ بحارالانوار، ح 52، ص 153.
7) بحارالانوار، ج 52، ص 158.
8) كمال الدين، ج 2، ص 29 ؛ بحارالانوار، ج 51، ص 224.
9) اثبات الهداة، ج 3، ص 490، ح 229.
10) على سعادت پرور، ظهور نور (ترجمه الشموس المضيئه)، ص 115.
11) محمد صدر، تاريخ غيبت كبرى، ص 121.
12) مستدرك الوسائل، ج 3، ص 519.
13) كفاية الاصول، ج 2، ص 291.
14) فرائد الاصول، ح 2، بحث اجماع.
15) بحارالانوار، ج 52، ص 23، ح 16.
16) كشف القناع، ص 230.
17) براى مطالعه اين نقدها ر.ك: چشم به راه مهدى، ص 78 - 104.