حضرت علی اكبر (علیه السلام) بنا به روایتی در یازدهم
شعبان،(1) سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود. پدر گرامی اش امام
حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه
بن مسعود ثقفی است.(2) او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود . و به
بزرگانی چون پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، امیر مؤمنان علی بن ابی
طالب(علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) نسبت دارد .
علی که هفت ساله شد، به تمرینهای فکری و آموزشهای دینی پرداخت و با
مراقبتهای صحیح سنجیده پدر بنیانهای اعتقادی در روان او و شیوه های
رفتاری در اعمال او رشدی بیشتر یافت. روزی پدر، عبدالرحمان را به آموختن
سوره حمد به فرزندش گمارد. وقتی آموزش تمام شد و علی در حضور پدر سوره حمد
را قرائت کرد، پدر، هدایای فراوان به عبدالرحمان بخشید. آنگاه به اطرافیان
که از این همه بذل و بخشش تعجب کرده بودند، فرمود: «این هدایا توان
برابری عطای معلم علی را ندارد که در برابر تعلیم قرآن، همه هدایا ناچیز
است».
علی در جوانی با ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خود نگاه انبوه جوانان را به
سوی خود جلب می کرد. آنچه در این فراز از داستان او گفته می شود، نکته
هایی است که بیتردید با مطالعه و رد شدن تاثیری بسزا نخواهد داشت، از
این رو، باید از سر صبر و تامل بیشتر مطالعه و مرور کنیم و به خاطر
بسپاریم.علی صفات جدّ خود را می دانست، از این رو، همواره در آینه اخلاق و
رفتار او نظر می کرد و خود را بدان صفات می آراست. به هنگام جوانی در
میان جمع و با دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود؛ ولی در تنهایی اهل تفکر و
همراه با حزن بود. علاقه فراوانی به خلوت با خدای خود و پرداختن به راز و
نیاز و گفتگو باخالق هستی داشت. در زندگی آسانگیر، ملایم و خوشخو بود،
به روی کسی خیره نمی شد. بیشتر اوقات بر زمین چشم می دوخت و با بینوایان و
فقرا که از نظر ظاهری در جامعه و نگاه دنیاطلبان احترام چشمگیری نداشتند.
نشست و برخاست می کرد، با آنان همسفر می شد.
هرگز عیب جویی نمی کرد و از مداحی نابجا و شنیدن چاپلوسی افراد دوری می
کرد. تمامی انسانها را بندگان خدا می دانست و از تحقیر آنان خودداری می
ورزید. در طول عمر خویش به کسی دشنام نداد و ناسزا نگفت. از دروغ تنفر
داشت و صداقت و راستگویی شیوه همیشه او بود. بخشنده بود و آنچه به دست می
آورد، به دیگران به ویژه نیازمندان انفاق می کرد. به عیادت بیماران می
رفت.برای همسالان برادری مهربان و برای کودکان پدری پرمحبت بود و مسلمانان
را مورد لطف و عطوفت خویش قرار می داد. امور دنیوی و اضطرابهای مادی او
را متزلزل نمی ساخت.زندگی علی ساده بود و در آن از تجمل و اسراف اثری
دیده نمی شد. آنان که اخلاقی نیکو و فضایلی شایسته داشتند، همیشه مورد
تکریم و احترام وی بودند و خویشاوندان از صله او بهره مند می شدند. از
صبری عظیم برخوردار بود و از هیچ کس توقع و انتظاری نداشت.
در میدان رزم سلحشوری شجاع، نیرومند و پرتوان بود و انبوه دشمن هرگز او
را بیمناک نمی ساخت. در اجرای عدالت و دفاع از حق، قاطع و استوار بود. به
یاری محرومان و مظلومان می شتافت و در برابر ظالمان می ایستاد. تا حق را
به صاحبش برنمی گردانید، آرام نمی گرفت. به دانش اندوزی و فراگیری معارف
اهمیت زیادی می داد و همواره پیروان خود را از جهالت و بیخبری باز می
داشت.به پاکیزگی و آراستگی علاقهای وافر داشت و این صفت از دوران کودکی
در او دیده می شد. از این رو همواره بر تمیزی لباس و بدن اهتمام می
ورزید.بسیار فروتن بود و از تکبر نفرت داشت. نه تنها بر انسانها بلکه
باحیوانات نیز محبت داشت و با مهربانی و انصاف با آنان رفتار می کرد.
آنان که قیافه ظاهری و سیمای به نور نشسته علی را دیده اند،چهره وی را این
گونه ترسیم کرده اند:
قیافه اش بسیار با ابهت بود و چون ماه تابان میدرخشید. به زیبایی و
پاکیزگی آراسته بود. چون به طرف کسی بر می گشت با تمام بدن بر می گشت.
نگاهش به زمین بود تا به آسمان. (تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 513)
... با این ویژگیهای روشنی آفرین به خوبی می توان او را شناخت، وی علی
اکبر، پور والای امام حسین (علیه السلام) است. جوانی زیبا که همانند جد خود رسول خدا
(صلی الله علیه و آله) در سیرت، سپید و در صورت، آسمانی می نمود و همواره یاد و نام پیامبر
(صلی الله علیه و آله) از چگونگی سخن گفتن و یا راه رفتن و دیگر برخوردهای اجتماعی و اخلاقی
او می تراوید. از این رو، امام حسین (علیه السلام) او را شبیه ترین در خلقت و
آفرینش، اخلاق و صفات روحی، گفتار و آداب اجتماعی به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) معرفی
می کرد.
کلام شیرین، بیان روان، ادب بسیار در برابر پدر و مادر، اطاعت بیچون و
چرا از مقام ولایت و دلدادگی به حقیقت، برگی دیگر از زندگانی زرین علی اکبر
بود. این ویژگیها چون با فروتنی او همراه می شد، نگاه تحسین آمیز همگان
را به دنبال داشت.ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت كرد: روزی معاویه بن ابی
سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته
ترین فرد امت به امر خلافت كیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو كسی را سزاوارتر به
امر خلافت نمی شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست.بلكه سزاوارترین فرد
برای خلافت، علی بن الحسین(علیه السلام)است كه جدّش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می باشد و در وی
شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثفیف تبلور یافته
است. (3)
نقل است روزی علی اكبر(علیه السلام) به نزد والی مدینه رفته و از طرف پدر
بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او می برد، در آخر والی مدینه از علی اكبر
سوال كرد نام تو چیست؟ فرمود: علی سوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علی آن شخص
عصبانی شد، و چند بار گفت: علی، علی، علی، « ما یُریدُ اَبُوك؟ » پدرت چه
می خواهد، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد، این پیغام را علی اكبر(علیه السلام)
نزد اباعبدالله الحسین (علیه السلام) برد، ایشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها
فرزند پسر به من عنایت كند نام همه ی آنها را علی می گذارم و اگر دهها
فرزند دختر به من عطا، نماید نام همه ی آنها را نیز فاطمه می گذارم.
درباره شخصیت علی اكبر(علیه السلام) گفته شد، كه وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان
و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه ترین مردم به
پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب (علیه السلام) به
ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود. (4)
در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در كتاب خصائص الحسینیه آمده است:
اباعبدالله الحسین هنگامی كه علی اكبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب
كرد و فرمود:
« یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و
منطقاً برسول الله....... ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می
فرستم، كه شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (صلی الله علیه و آله) است
بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(صلی الله علیه و آله) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر
می كردیم.بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت درعصر خلافت عثمان بن عفان (سومین خلیفه راشدین) دیده به جهان گشود.(5)
این قول مبتنی بر این است كه وی به هنگام شهادت بیست و پنج ساله بود. در
برخی روایات هم سن ایشان را 28 ساله ذكر كرده اند، وی در مكتب جدش امام علی
بن ابی طالب (علیه السلام) و در دامن مهرانگیز پدرش امام حسین(علیه السلام) در مدینه و كوفه
تربیت و رشد و كمال یافت.
امام حسین (علیه السلام) در تربیت وی و آموزش قرآن ومعارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و
اجتماعی به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یك انسان كامل و نمونه
ساخت و شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگیخت.
به هر روی علی اكبر(علیه السلام) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات
در كنار پدرش امام حسین(علیه السلام)بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می كرد. شیخ
جعفر شوشتری در خصائص نقل می كند: هنگامی كه اباعبد الله الحسین (علیه السلام) در
كاروان خود حركت به سمت كربلا می كرد، حالتی به حضرت(علیه السلام) دست داد بنام نومیه
و در آن حالت مكاشفه ای برای حضرت(علیه السلام) رخ داد، از آن حالت كه خارج شد
استرجاع كرد: و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون » علی اكبر(علیه السلام) در كنار
پدر بود، و می دانست امام بیهوده كلامی را به زبان نمی راند، سئوال نمود،
پدرجان چرا استرجاع فرمودی؟: حضرت بلادرنگ فرمود: الان دیدم این كاروان می
رود به سمت قتلگاه و مرگ درانتظار ماست، علی اكبر(علیه السلام) سئوال نمود: پدر جان
مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: آری ما بر حق هستیم. علی اكبر (علیه السلام) عرضه
داشت: پس از مرگ باكی نداریم،
گفتنی است، با این كه حضرت علی اكبر(علیه السلام) به سه طایفه معروف عرب پیوند و
خویشاوندی داشته است، با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان
یزید، هیچ اشاره ای به انتسابش به بنی امیه و ثفیف نكرد، بلكه هاشمی بدون و
انتساب به اهل بیت(علیهم السلام) را افتخار خویش دانست و در رجزی چنین سرود:
أنا عَلی بن الحسین بن عَلی نحن بیت الله آولی بالنبیّ
ضربكَم بالسّیف حتّی یَنثنی ضَربَ غُلامٍ هاشمیّ عَلَویّ
وَ لا یَزالُ الْیَومَ اَحْمی عَن أبی تَاللهِ لا یَحكُمُ فینا ابنُ الدّعی
وی نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است:
السَّلامُ علیكَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل. (7)
علی اكبر(علیه السلام) درنبرد روز عاشورا دویست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله
به هلاكت رسانید و سرانجام مرّه بن منقذ عبدی بر فرق مباركش ضربتی زد و او
را به شدت زخمی نمود. آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا كرده و به آن
حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نوك نیزه ها نمودند و مظلومانه
به شهادتش رسانیدند.
امام حسین(علیه السلام) در شهادتش بسیار اندوهناك و متأثر گردید و در فراقش فراوان گریست و هنگامی كه سر خونین اش را در بغل گرفت، فرمود:
ولدی علی! عَلَی الدّنیا بعدك العفا.(8)(فرزندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا)
در مورد سنّ شریف وی به هنگام شهادت، اختلاف است. برخی می گویند هجده
ساله، برخی می گویند نوزده ساله و عده ای هم می گویند بیست و پنج ساله
بود.(9)
اما از این كه وی از امام زین العابدین(علیه السلام)، فرزند دیگر امام حسین(علیه السلام)
بزرگتر یا كوچك تر بود، اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. روایتی از
امام زین العابدین(علیه السلام) نقل شده كه دلالت دارد بر این كه وی از جهت سن كوچك
تر از علی اكبر(علیه السلام) بود. آن حضرت فرمود: كان لی اخ یقال له علیّ اكبر منّی
قتله الناس ...(10)
مقبره حضرت علی اكبر (علیه السلام) در كربلای معلی پایین پای اباعبدالله الحسین (علیه السلام) است.
...................................................................
پی نوشت ها:
1. مستدرك سفینه البحار (علی نمازی)، ج 5، ص 388.
2. أعلام النّساء المؤمنات (محمد حسون و امّ علی مشكور)، ص 126؛ مقاتل الطالبین (ابوالفرج اصفهانی)، ص 52.
3. مقاتل الطالبین، ص 52؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج 1، ص 373 و ص 464.
4. منتهی الامال ، ج 1، ص.
5. مقاتل الطالبین، ص 53.
6. منتهی الآمال، ج 1، ص 375؛ الارشاد (شیخ مفید)، ص 459.
7. منتهی الآمال، ج 1، ص 375.
8. همان.
9. همان و الارشاد، ص 458.
10. نسب قریش (مصعب عبن عبدالله زبیری)، ص 85، الطبقات الكبری (محمد بن سعد زهری)، ج 5، ص 211.
مهر