چرا ياد خدا به انسان آرامش ميده؟ چرا درقران براي ايجاد آرامش ازچيزديگه يادنشده؟

حقيقت آرامش روحي انسان، در ايمان و توكل او به معبود خويش نهفته است.
هرچند برخي تمرينات و رفتارهاي جسمي و بدني كه از سوي بعضي افراد و سايتها و
حتي متخصصين روانشناس و رفتاردرمان توصيه مي شود بي تأثير نيست، اما
همانطور كه گفتيم ريشه آرامش در ميزان اتكاء و شناخت معبود مي باشد.
« ياد خدا و آرامش »
آرامش روانى، امرى مطلوب است كه براى دستيابى آن بايد تلاش كرد،
اساسا ارتباط با خدا آرامشآور است؛ يعنى، انسان ذاتا دوستدار و عاشق خدا
است و وقتى عاشق به معشوق برسد آرامش مىيابد. از طرف ديگر خداوند در قرآن
فرموده است كه: «در مؤمنان سكينه و آرامش نازل مىكند».بهترين چيزى كه روح
انسان را صفا مىبخشد و حالت آرامش و سكونت براى انسان ايجاد مىكند،
ايمان، توكل و ذكر و ياد خدا است. قرآن مىفرمايد: «الا بذكر الله تطمئن
القلوب؛ آگاه باشيد كه با ياد خدا دلها اطمينان و آرامش پيدا مىكند»
(رعد، آيه 28).
آرى اين خاصيت ذكر و توجه به خدا است و دعا و مناجات هم نوعى ذكر است.
ازاينرو اگر با حال توجه و خلوص و يقين باشد انسان بعد از تمام شدن آن
احساس يك حالت سبكى و آرامش در خود مىكند. كسى كه درد دلش را با خدا در
ميان مىگذارد به اين معنا است كه قلبا با خدا انس گرفته است و به او توجه
پيدا كرده است. خداوند نيز وعده فرموده است كه: «هر كس با توجه به او رو
كند، سخن او را بشنود و حاجتش را روا كند و دل و روحش را نورانى نمايد».
آنچه بعد از اين حالت در خود احساس مىكنيد، حاكى از آن افاضه و توجه خدا
نسبت به شما است. پس بايد شاكر باشيد و توجه داشته باشيد كه اين يك حالت
مادي نيست؛ زيرا روح يك عنصر مجرد از ماده است و تصرفاتى هم كه از طرف حق
در آن مىشود مادى نيست.
براي گام گذاشتن در اين راه و رسيدن به آرامش، بايد ايمان و اعتقاد به
معبود را تقويت كرد. انسان براي اين كه بتواند به اعتقاداتش پايبند باشد و
به ارتقاء آنها بپردازد لازم است كه ايمان و دين خود را در ابعاد شناختي،
رفتاري ، عاطفي و انگيزشي تقويت نمايد. البته اين ابعاد به نحوي با يكديگر
مرتبط بوده و با هم تعامل دارند. مثلا هر چه شناخت انسان به خدا و به دين
قوي باشد، انگيزه انسان تقويت شده و رفتار هاي مثبت بيشتري از او سر ميزند و
از طرف ديگر هرچه رفتارهاي مثبت بيشتري انجام دهد زمينه رشد شناختي و
انگيزشي او نيز بالا ميرود. ازسوي ديگر عواطف مثبت انسان نيز مي تواند در
افزايش انگيزه ودر نتيجه استمرار رفتارهاي ديني تاثير گذاشته و باعث گردد
انسان ، سرعت بيشتري در طي مسير معنوي و ارتقاء باورهاي ديني داشته باشد.
«معنا و حقيقت ذكر(ياد)»
ذكر در لغت به معناي مطلق ياد كردن و توجه داشتن است خواه به زبان باشد و
خواه به قلب و دل و خواه به فعل و عمل، اما حقيقت ذكر: توجه قلبي و باطني
انسان به ساحت قدس پروردگار است در حقيقت ذكر خدا، عبارت است از يك حالت
خدا بيني روحاني و توجه باطني به خداي جهان به گونه اي كه آدمي خدا را حاضر
و ناظر خويش در محضر پروردگار جهان بداند، كسي كه اين چنين به ياد خدا
باشد به دستورات خدا عمل مي كند، واجبات را انجام مي دهد و محرّمات را ترك
مي كند.
حضرت علي(ع) فرمود: «لاتذكر اللّه سبحانه ساهياً و لاتنسه لاهيا واذكره
ذكراً كاملاً يوافق فيه قلبك و لسانك و يطابق اضمارك و اعلانك ولن تذكره
حقيقة الذكر حتي تنسي نفسك في ذكرك و تنفقدها في امرك؛(5) خداي سبحان را از
روي سهو و غفلت ذكر نگو و او را فراموش مكن، خداي را ذكر كامل بگو به طوري
كه قلب و زبانت همراه و باطن و ظاهرت هماهنگ باشند، خدا را به حقيقت ذكر
ياد نمي كني جز در صورتي كه در حال ذكر، نفس خودت را فراموش كني و در انجام
كار، خودت را نيابي.»
انسان با ايماني كه در جهت لقاء الهي و رستگاري و نجات خود در تلاش است
نيازمند به دو نيروي توان بخش و حركت آفرين و نگاهدارنده است. آن چه كه در
انسان تحرّك ايجاد مي كند ياد خدا و صفات جلال و جمال او و نعمت هاي بي
پايانش است و آن چه كه بازدارنده از موانعي چون خود بيني ها و تجاوزها است
همانا ياد خداست.
از اين رو قرآن كريم فرموده است: «يا ايها الّذين آمنوا اذكروا اللّه
ذكراً كثيراً و سبّحوه بكرة و اصيلاً؛( سوره احزاب، آيه 42 ـ 41) اي كساني
كه ايمان آورده ايد خدا را بسيار ياد كنيد و صبح و شام او را تسبيح گوييد و
او را به پاكي ياد كنيد.»
انساني كه به ياد خدا باشد هم وظائف خود را براي رسيدن به لقاء اللّه به
درستي انجام مي دهد و هم از معصيت و نافرماني اجتناب مي كند. زيرا ياد خدا
يعني توجه به سرچشمه قدرت روحي و معنوي و عامل سعادت و كمال.
از آن جايي كه عوامل غفلت در زندگي هاي مادي بسيار فراوان و تيرهاي
وسوسه شيطان از هر سو حيات واقعي انسان را نشانه مي گيرد، براي مبارزه با
آن جز ياد خدا و با تمام وجود به ياد خدا بودن مؤثر نخواهد بود.
شايان توجه است كه قرآن فرمود:زياد و پيوسته به ياد خدا باشيد و اين به
اين معناست كه ياد خدا بايد بر همه اعمال انسان پرتو افكن بوده و بر آن نور
و روشنايي بيفكند و در همه صحنه هاي زندگي انگيزه مناسب الهي با ياد خدا
براي عبادت و اطاعت بوجود خواهد آمد.
و به عبارت ديگر: هنگامي كه ياد خدا برده مي شود يك دنيا عظمت، قدرت،
علم و حكمت در قلب انسان متجلي مي گردد. زيرا خداي سبحان داراي اسماء حسني و
صفات عليا و صاحب تمام كمالات و منزّه از هرگونه عيب و نقص است، توجه
مداوم به چنين حقيقتي كه داراي چنان اوصافي است روح انسان را به نيكي ها و
پاكي ها سوق مي دهد و از بدي ها و زشتي ها پيراسته مي دارد و در واقع اوصاف
جمال الهي در آدمي تجلّي مي كند و آدمي كه اوصاف جمال الهي در او تجلّي
كرد از گناه و فساد و آلودگي اجتناب مي نمايد. در حقيقت ياد او، ياد مراقبت
او، ياد حساب و جزاي او، ياد دادگاه عدل او و بهشت و جهنم و دوزخ او است و
اين ياد است كه جان را صفا و دل را نور و حيات مي بخشد.
«مراتب ذكر»
ذكر مقامي بسيار وسيع و داراي مراتب و درجاتي است كه اولين مرتبه اش ذكر لفظي و زباني و نهايت آن انقطاع كامل است.
الف: ذكر زباني: كسي كه به ذكر و ياد خدا است همينكه به خدا توجه كرد به
قصد قربت اذكار مخصوص را بر زبان جاري سازد بدون آن كه به معاني آن ها
توجه داشته باشد.
ب: ذكر معنوي: انساني كه به قصد قربت ذكر مي گويد، در همان حال معناي آن
را بر ذهن خود خطور دهد و به دل سرايت دهد تا دل از آن متأثر گردد.
ج: ذكر قلبي: در اين مرتبه زبان از قلب پيروي مي كند و ذكر مي گويد و در
باطن ذات به مفاهيم ذكرها ايمان دارد كه زبان با پيروي از قلب به گفتن ذكر
مشغول مي شود. اين ذكر است كه عميق ترين اثرات روحي و معنوي را براي انسان
داراست.
د: ذكر در تمام حالات: انساني كه دائم الحضور است و پيوسته خود را در
حضور خدا مي بيند و با او انس دارد و اگر لحظه اي غفلت كند احساس گناه كرده
و به درگاه خدا توبه مي كند. البته اين مرحله ويژه بندگان خاص خدا است كه
هميشه با ياد خدا پيوند برقرار كرده و هيچ نوع علاقه و تمايلي كه معارض با
حبّ الهي و رضا و خوشنودي او باشد در او راه نمي يابد. رسول مكرم اسلام (ص)
مي فرمايند: (مَن أَطاعَ اللّه عَزَّوَجَلَّ فَقَد ذَكَرَ اللّه - هر كس
خداى عزوجل را اطاعت كند خدا را ياد كرده است. بحارالأنوار، ج77، ص86، ح3).
«خدا به ياد انسان متذكر»
ياد خدا بودن آثار و بركات فراواني دارد. يكي از آثار ذكر آن است كه اگر
انساني به ياد خدا باشد خدا نيز به ياد اوست: «فاذكروني اذكركم؛( سوره
بقره، آيه 152) بياد من باشيد تا به ياد شما باشم.» خدا با ياد كردن مؤمن،
گناه را از او باز مي دارد و او را از خطر معصيت مي رهاند و بنده ذاكر خود
را در برابر گناه و انحراف بيمه مي كند. چنان كه درباره حضرت يوسف(ع)
فرمود: «ولقد همّت به وهمّ بها لولا ان رآ برهان ربّه كذلك لنصرف عنه السوء
و الفحشاء انه من عبادنا المخلصين؛(سوره يوسف، آيه 24) آن زن قصد او كرد و
او نيز اگر برهان پروردگار را نمي ديد قصد وي مي كرد اين چنين كرديم تا
بدي و فحشا را از او دور سازيم چرا كه او از بندگان مخلص ما بود.»
مشاهده حضور حق و شهود قلبي خدا از كاملترين مصاديق ياد حق است پاداش و
اثر چنين يادي آن است كه سوء و فحشا از انسان باز داشته شده و گناه و فحشاء
به سراغ او نمي آيد. در واقع اين لطف ممتاز خدا نسبت به انسان متذكر است
كه زشتي و گناه را از نزديك شدن به انسان سالك صالح و شاهد حق باز مي دارد و
اينچنين انسان را ياد مي كند.
نتيجه آنكه، ذكر خداوند كه سبب آرامش انسان مي شود مصاديق فراواني دارد و
خداوند در قرآن بطور كلي اين مطلب را بيان نموده است و با توضيحاتي كه
بالا داده شد اين مطلب روشن گرديد كه در واقع ذكري كه خداوند در قرآن آن را
مايه ي آرامش انسان مي داند تمام اموري كه انسان براي آرامش روحي نياز
دارد را در بر مي گيرد.