
پیش از هر سخن، دقت نماییم که امیرالمؤمنین
علیه السلام، به خاطر این اقدام مصداق آیه قرار نگرفتند، بلکه این آیه پس از اقدام
ایشان و در شأن ایشان نازل شد
پیام
آیه، معرفی "مصادیق ولایت حق" میباشد، تا کسی بر ولایت باطل گردن ننهد. میفرماید: ولیّ شما خداوند است و رسولش صلوات الله علیه و
آله است و آن مؤمنی که چنین نمود. یعنی شدت معرفت و اخلاص در این عمل در حدی بود
که خداوند متعال، آن را یکی از نشانههای مصداق "ولیّ الله" قرار داد
.
و
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله نیز به تواتر تصریح نمودند که مقصود، تأویل و
مصداق آیه، امیرالمؤمنین علیه السلام میباشند، تا دیگران گمان به دیگری نبرند و
یا مدعی نشوند. لذا در خطبه غدیر خم نیز به این آیه استناد میفرمایند و تأکید مینمایند
که در حق ایشان نازل شده است:
« إِنَّمَا
وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ
الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » (المائدة،
55)
ترجمه: سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان
آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند.
نکات:
اما
در پاسخ این که چرا سر نماز و در حال رکوع چنین نمودند؟ از آنجا که فعل انسان
حکیم، حکمتهای فراوانی دارد، فقط به چند نکته اشاره میشود:
الف - از حکمتهایش این است که ما یاد بگیریم «هیچ گاه اصول را در
پای فروع قربانی ننماییم» و بیاموزیم که «رفع مشکل از دیگران و رسیدگی به
مسکین و نیازمند، از نماز مستحبی اولیتر میباشد» و گاه حتی شکستن نماز واجب نیز
جایز میشود [اگر چه برای حفظ مال باشد]؛ هر چند که ایشان نماز را نشکستند. ایشان
فقط دست خود را دراز کردند تا سائل انگشتر را در بیاورد، و حال آن که میدانیم
نماز مستحبی (نوافل) در حال حرکت و حتی غیر جهت قبله (در صورت ضرورت) نیز اشکال
ندارد، چه رسد به حرکت دست، آن هم در راه خدا و اجرای فرمان خدا و قربة الی الله –
و شکستن نماز واجب نیز در شرایطی برای پرداخت حقوق دیگران، جایز است.
ب – در آیه تصریح نمود که ایشان "زکات" پرداخت نمودند،
در حالی که میتوانست بفرماید: صدقه دادند، انفاق کردند، کار خیر انجام دادند و
... .
اگر
چه میدانیم "زکات" یک واژهی عام است و مصادیق گوناگونی دارد، چنان که
زکات فطریه و حتی زکات علم نیز داریم و صدقه و انفاق را نیز شامل میگردد؛ اما مهم
این است که بدانیم زکات پرداخت بخشی از دارایی میباشد که گاه "واجب"
است؛ پس اگر در حال عبادتی مستحبی، انجام واجبی لازم شد، آن واجب اولویت دارد. اما
ایشان هر دو کار را با هم انجام دادند. « وَيُؤْتُونَ
الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ».
ج – حال چه نماز ایشان را واجب بگویند و یا مستحب، به احکام فقهی
[برای همگان و خودمان] توجه نماییم:
*- فرض نمایید که در حال اقامهی نماز یومیه (واجب) هستید، در خانه و یا مسجد و
یا اداره. یکی وارد میشود و "سلام" میدهد. حکم چیست؟! پاسخش واجب
کفایی است، باید در هر کجای نماز که هستید، مکث نمایید، پاسخ او را به کوتاهترین
صورت ممکن [فقط کلمه سلام] بدهید، و سپس به نماز ادامه دهید؛ چرا که او با سلام
دادنش، صاحب حقی شده است که ادای آن (پاسخ سلام) واجب است.
*-
فرض نمایید که در حال اقامهی نماز یومیه
(واجب) هستید، طلبکاری میآید و حقش را میخواهد. اگر برای نماز فرصت دارید، جایز
است که نماز خود را بشکنید و پاسخ او را بدهید. اگر دارید، حقش را بدهید و اگر
ندارید، فرصت بگیرید و یا ... .
بنابراین،
زکات انگشتری در حال رکوع، نه با نماز و احکامش (چه واجب و چه مستحب) منافات داشت
و نه با فضیلت.
حق سائل و محروم:
در
نگاه بسیاری از ما مسلمانان [و حتی غیر مسلمانان]، کارهای خیری چون: انفاق، صدقه،
خیرات و بخششهای گوناگون (که سر جمع به آنها زکات نیز اطلاق میگردد) و هر گونه
رسیدگی و کمک به نیازمندان، یک کار زیاده، افزون بر وظیفه، ولی خوب میباشد، صواب
است و اگر برای خدا باشد، ثواب (پاداش) نیز دارد. اما در بسیاری از موارد میبینیم
که آن چه بر خود مستحب میدانستیم، طبق حکم عقل و وحی، واجب بوده است؛ یا دست کم بر عدهای مستحب و بر عدهای
واجب میباشد. مثل این است که بگوییم: «بیداری پاسی از شب برای عبادت مستحب است؛ و
البته برای نگهبان، مرزبان، کشیک بیمارستان و ...، واجب است و اگر برای خدا باشد،
عبادت است، و اگر پستش را ترک نموده و به نماز شب قیام کند، حماقت و معصیت نموده
است».
خداوند
متعال در قرآن کریم میفرماید: نوع انسان جزع و فزع میکند، بیتابی دارد، کم
حوصله و عجول است، به غیر از نمازگزارانی که به این وصل (صلاة) تداوم میبخشند و
بلافاصله میفرماید: "در اموال آنان حق معلومی
برای سائل و محرم وجود دارد":
«...
إِلَّا الْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَلَى
صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ * وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» (المعارج، 22 تا 25)
ترجمه: به غیر از نمازگزاران * همان كسانى كه بر نمازشان پايدارى مىكنند
* و همانان كه در اموالشان حقى معلوم است * برای تقاضاکننده و محروم.
دقت
کنیم که فرمود: « حَقٌّ مَعْلُومٌ » و نفرمود
بخشش شما! یعنی کسی که آنقدر بیچاره شده که میآید تقاضای کمک میکند و یا کسی که
تقاضا نمیکند، اما شما میبینید که "محروم" واقع شده یا مسکین (زمین
خورده) است، یک حقی در اموال شما دارد که آن نیز "معلوم" است. هم این که
حق اوست معلوم است و هم این که این حق در اموال شما چه مقدار است، معلوم میباشد و
هم این که حق هر کسی، در چه شرایطی از او و شما چقدر است، معلوم است.
بنابراین،
نزد مؤمنان حقیقی، اقامه کنندگان نماز نماز (نه نماز خوانان)، وقتی سائل میآید و
درخواست خود را مطرح مینماید، در واقع "حقش" را مطالبه مینماید. پس
اگر حق اوست و میشود ادا نمود، باید فوری ادا نمود.
اگر
آن سائل میدید که امیرالمؤمنین علیه السلام در حال نماز است، دیگران نیز یا در
نمازند و یا توجهی نمیکنند، سپس گرفتار، ناامید، سرخورده و ناراحت بیرون میرفت،
چه میشد و یا در گوشهای مینشست که نماز آقایان به اتمام رسد، نگران و مضطرب میماند
و سپس مجدداً دست حاجت دراز میکرد و صدایش را به کمکخواهی بلند میکرد، چه میشد؟!
تفاوت نیکان و مقربان:
اگر
کودکی در میان بزرگسالان، ناگهان بخندد یا گریه کند، یا بدود؛ به نظر همه خوش میآید
و چه بسا او را در آغوش بگیرند، یا حتی به خندهاش بخندند و به گریهاش ناراحت و
نگران شوند؛ اما اگر بزرگسالی چنین نماید، میگویند: اگر دیوانه نباشد، بسیار بیادب
و بینزاکت است و یا قصد تحقیر و مسخره و به هم زدن دارد!
پس،
همه یکسان نیستند. در سورهی واقعه نیز میفرمایند که مؤمنان بر دو دسته هستند، یا
اهل سبقت هستند (السابقون) و یا اهل یُمن و
برکت (اصحاب الیمین)، پس همانطور که مراتب
اینان متفاوت است، تکالیفشان نیز متفاوت است. لذا بسیار گفتهاند که « حَسَناتُ الاَبْرارِ
سَیئاتُ الْـمُقَرَّبینَ »، یعنی بسیار از کارها که برای نیکان حسنه است، برای مقربان
گناه است.
به
عنوان مثال: بنده اگر هفتهای یک شب نیز موفق به نماز شب شوم، کار خیلی حسنهای
انجام دادهام، اما برای آن عالمی که میخواهد به مراتب بالاتری برسد، حتی یک شب
نافلهی شب نخواندن نیز بسیار ناپسند است و در قرآن کریم آن را بر پیامبر اکرم
صلوات الله علیه و آله واجب نمود و بالتبع بر اهل عصمت علیهم السلام واجب میباشد.
بنابراین،
اگر به زکات دادن انگشتری در حال رکوع نماز، نزد بنده و امثال بنده، یک کار مستحبی
باشد که حتی انجام ندادنش نیز اشکالی ندارد؛ نزد امیرالمؤمنین علیه السلام، باب
علم نبی، وارث حکمت، خلیفة الله، حجة الله و عِدل قرآن کریم، چنین نبود که فوری و
بیدرنگ، اقدام به پاسخ سائل و رفع مشکل از او نمود.
در
نگاه بیشتر ما، با این ضعف عقلی، علمی و ایمانی که داریم و بصیرت اندکمان، کمک
نمودن به یک مسلمان گرفتار، کاری اضافه بر واجبات، اما خوب (مستحب) میباشد؛ [اگر
چه برخی ایراد میگیرند که چرا به این و آن کمک کردید؟!] اما پیامبر اکرم صلوات
الله علیه و آله فرمودند:
«مَن اَصبَحَ وَ لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ
بِمُسلِم» (الكافي، ثقة الاسلام کلینی ج ۲، ص ۱۶۴)
ترجمه: هر کسی که، صبح کند و اهتمامی به امور مسلمانان نداشته باشد،
اصلاً مسلمان نیست.
دقت
شود که در اینجا نه بحث کار خیر است و نه استحباب و صواب و ثواب، بلکه میفرماید:
مسلمان کسی است که هنگام بیدار شد از خواب، دغدغه و همت اصلیاش، امور مسلمانان
باشد. حال خواه کاری برای رشد و تقویت آنها بنماید، یا کاری برای رفع گرفتاری
بنماید، یا کمک کند، یا تعاون (همکاری) در خیر نماید، یا حتی برای دفع دشمن از سر
آنان، برود با آنها مقابله، مبارزه و ستیز نماید و بجنگد.
حال
آیا انتظار میرود که وقتی سائلی وارد جمعی میشود که امیرالمؤمنین علیه السلام در
بین آنها حضور دارند و استمداد کمک مینماید، ایشان چه کنند؟! بگویند: فعلا مشغول
نماز و ذکر و دعا هستم، لطفا مزاحم نشو – برو بعداَ بیا و یا برو اصلاً نیا؟!