
حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود: داستان مهدی (عج) نیز در زمان غیبتش همانند داستان حضرت یوسف است و از مردم فاصلهای ندارد!
«یسیر فی اسواقهم و یطأ بسطهم و هم لایعرفونه»
بقیه در ادامه مطلب...
آیتالله سیدمحمد ضیاءآبادی
حضرت امام
صادق (علیه السلام) فرمودند: حضرت یوسف (علیه السلام) سلطان مصر بود و فاصله از
مصر تا کنعان که پدرش حضرت یعقوب در آنجا زندگی میکرد، بیش از هجده روز
راه نبود و کاملاً برایش ممکن بود که پدر را نزد خود بیاورد و او را از غصه
و غم برهاند؛ ولی نکرد و پدر در فراق پسر آنقدر نالید و گریست که به
فرموده قرآن:«... وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْن...»؛ هر دو چشمش از شدت حزن نابینا شد...
برادرها هم دو سفر - یا بیشتر - به مصر آمدند و یوسف
(علیه السلام) را ملاقات کردند و او آنها را شناخت اما خود را به آنها هم معرفی
نکرد!چرا چنین کرد؟ چون مأذون از جانب خدا نبود. خدا صحنه امتحانی عجیبی
برای آن پدر و پسر به وجود آورده بود و میخواست دوران امتحان با تمام
دشواریهایش به پایان برسد. وقتی به پایان رسید. دستور معرفی صادر شد و
یوسف خود را به برادرها معرفی کرد و گفت: من یوسفم، برادر شما!
سپس حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود: داستان مهدی (عج) نیز در زمان غیبتش همانند داستان حضرت یوسف است و از مردم فاصلهای ندارد!
«یسیر فی اسواقهم و یطأ بسطهم و هم لایعرفونه»؛
در میان بازارهای مردم گردش میکند؛ وارد
خانههایشان شده و روی فرشهایشان قدم میگذارد ولی مردم او را نمیشناسند!
و او هم مأذون در معرفی خودش نمیباشد، تا دوران امتحانی غیبت به پایان
برسد و او به اذن خدا خود را معرفی کرده بگوید:
«أنا بقیة الله»؛ من ذخیره خدا [از اولیاش] هستم.
فارس