سید محمد با کنیه ی ابوجعفر، فرزند بزرگ امام هادی
(ع) و فردی جلیل القدر و عظیم الشأن بود؛ بگونه ای که شیعیان و غیر شیعیان
گمان می کردند امامت بعد از پدر به وی خواهد رسید؛ زیرا وجودش مجمع کمالات
اخلاقی و نفسانی بود. لیکن مرگ او در زمان حیات پدرش بر این پندار خاتمه
داد.
سید محمد در 50 کیلومتری جنوب سامراء و در شمال بغداد و نزدیک قریه ای
به نام بلد(قریه بلد امروزه در استان صلاح الدین واقع شده است که به سبب
وجود این قبر به « بلد سید محمد » معروف است. این قریه تا بغداد هشتاد
کیلومتر فاصله دارد) از نواحی دُجَیل، بین راه بغداد و سامراء، دفن شده
است.
او، که از بزرگان و مبارزان عصر خود بود، در میان شیعیان و دوست داران
اهل بیت به « سبع الدجیل »، شیر دجیل، معروف بود. سید محمد در 228 ق، به
دنیا آمد و در 252ق دو سال قبل از شهادت امام هادی(علیه السلام)، درحالی که
از زیارت پدر باز می گشت در قریه بلد بیمار شد و از دنیا رفت و در همان جا
خاک شد.
شیر مرد دجیل
ابوجعفر
سید محمدعلیه السلام فرزند امام هادی علیه السلام در میان صحرانشینان دجیلی
و ساکنان شهر بلد، معروف به «سبع الدجیل» یعنی شیرمرد دجیل است، شیعیان
عرب زبان، به این بزرگوار درست همان احترامی را قائل و معتقدند که شیعیان
فارسی زبان بویژه ایرانیان برای حضرت ابوالفضل العباس قائلند.
وی نه
تنها نزد شیعه بلکه نزد اهل سنت و اعراب بادیه هم از جایگاه رفیعی برخوردار
است. آنان نیز احترام او را دارند و از جنابش می ترسند؛ از اینرو هرگز قسم دروغ
به او نمی خورند و پیوسته از اطراف برای او نذر می برند. و مرقدش فصل
الخصومه ی بسیاری از اختلاف و مشاجرات است؛ چرا که وقتی امر منتهی به قسم به امامزاده محمد می شود منکر از قسم خوردن نکول می کند و حق را به طرف دعوا می دهد، مبادا مورد خشم و نفرین آن بزرگوار قرار گیرد.
بنابر نقل شیخ کلینی زمانی که محمد، فرزند امام هادی (ع) فوت کرد گروهی از
بنی هاشم برای عرض تسلیت به خانه ی امام هادی (ع) رفتند؛ دیدند برای آن
حضرت در صحن منزل بساطی گسترده اند و متجاوز از یکصد و پنجاه نفر از آل ابی
طالب، بنی عباس و قریش گرد آن بزرگوار نشسته اند. در این هنگام امام حسن
(ع) - در حالی که گریبان خود را در مرگ برادر چاک زده بودعیب جویان وقتی
خواستند، به این کار امام علیه السلام اشکال کنند، حضرت فرمود: حضرت موسای
پیامبر نیز در وفات برادرش هارون گریبان چاک کرد - وارد شد و کنار پدر
ایستاد. پس از مدتی امام های (ع) رو به او کرد و فرمود:
«یا بنی احدث لله شکرا فقد احدث فیک امرا»
پسرم! تازه کن شکر خدای را که خداوند تازه کرد در حق تو امری را.
چند روایت دیگر نیز بدین مضمون وجود دارد. ممکن است در این روایات تصور
«بداء» شود و گفته شود اراده ی خدا نخست بر امامت محمد فرزند بزرگ امام
هادی (ع) تعلق گرفته بود، برای خدا «بداء» حاصل شد و به فرزند دیگرش امام
حسن (ع) تعلق گرفت. در صورتی که چنین نسبتی به خدا محال است چون مستلزم
نسبت جهل به ذات باریتعالی است.
تأمل در مضمون سخن امام (ع) می رساند که این روایات ارتباطی با مسأله ی
«بداء» ندارد. مضمون روایات این است که خداوند با مرگ محمد امامت امام
عسکری (ع) را برای شیعیان - که معتقد بودند محمد به خاطر کمالات و
شایستگیها و نیز پسر بزرگ بودنش، جانشین پدر خواهد شد - آشکار ساخت و مرگ
او در حیات پدرش موجب شد هر گونه شک و تردیدی نسبت به امامت امام عسکری (ع)
از دلها زدوده شود.
این روایت بیانگر مقام و منزلت محمد نزد خداوند است؛ چه آنکه بر این مطلب
دلالت دارد که هر چند او امام نبود و اراده ی خدا بر امامت برادر بزرگوارش
ابو محمد تعلق گرفته بود، ولی تالی تلو امام (ع) بود؛ چون مستفاد از مجموع
روایات وارد شده در این زمینه این است که در دید مردم شرایط و مقتضیات
امامت - از جمله فرزند بزرگ امام بودن و برخورداری از شایستگیها و کمالات
نفسانی - در وجود ابو جعفر نیز فراهم بوده است؛ ولی آنان غافل از این بودند
که مرتبه ی اکمل و اتم این شرایط و مقتضیات در وجود مبارک برادرش ابو محمد
(ع) جمع است. به همین جهت اراده ی خداوند بر امامت آن گرامی پس از پدر
تعلق گرفته است و این مسأله بعد از فوت محمد برای مردم آشکار شد.
.سیّد
محمد سلام الله علیه را انسی عجیب با قرآن بود و زمانی که قرآن میخواند،
روحانیت خاصّی از او جلوهگر میشد، او شیفتة قرآن و عاشق تلاوت و قرائت آن
بود.

آستانه سید محمد علیه السلام
این
آستانة مبارکه چون در مسیر اصلی راه سامرا نبوده و با راه اصلی فاصله
داشته، بر اثر ناامن بودن آن منطقه تا عصر صفویّه متروک مانده بود، لذا به
طور دقیق از تاریخ بنای آن اطلاعی در دست نیست، جز این که در تعمیرات اساسی
که در سالهای 1379 ـ 1384ق. در این آستانه انجام گشت و از قرائن و پیهایی
که مشاهده شده بعضی از اهل اطلاع اظهار میدارند که عمارت اوّل این آستانه
متعلّق به قرن چهارم است که توسط عضدالدوله دیلمی انجام گرفته است.
نخستین
کسی که به تعمیر و مرمت بقعه این بزرگوار اقدام کرد شاه اسماعیل صفوی بود.
سپس، مولی محمد رفیع بن محمد شفیع در 1198ق، به نمایندگی از سوی احمد خان
دنبلی به ادامه این کار همت گماشت. این بقعه تا زمان یاد شده به دلیل دوری
از جاده اصلی سامراء چندان مورد اعتنا و توجه نبود و متروک شده بود. با
قرار گرفتن این آستان برسرراه اصلی بغداد ـ سامراء، زائران بی شماری را به
سوی خود جلب کرد و رو به آبادانی نهاد. در 1208 ق، شیخ زین العابدین کاظمی
آل سلماسی گنبدی از گچ و آجر برروی آن مزار بنا کرد و کاروان سرایی نیز جهت
سکونت زائران، به هزینه احمد خان دنبلی، ساخته شد. در 1244 ق، ملامحمد
صالح برغانی قزوینی با نظارت سردار حسن خان تعمیراتی روی آستان سید محمد
انجام داد. او عمارت قبلی را تخریب و آستان و گنبد را به صورت مجلل بنا کرد
که بازسازی آن شش سال طول کشید.
در 1310 ق
به کوشش مرحوم محدث نوری صاحب کتاب مستدرک الوسائل برخی از کاشی های گنبد
مرمت و هشت حجره در جنوب و چهار حجره در طرف غرب صحن احداث شد. ضریحی از
فولاد روی مرقد مطهر قرار گرفت و کف صحن با سنگ مرمر فرش شد. دیوارهای
اطراف، تا نیمه، با سنگ تزیین و بقیه آینه کاری گردید. در سال های 1380 تا
1384ق توسعه ای در آستان مقدس امام زاده محمد توسط حاج آقا محمد طباطبایی
قمی انجام یافت که آخرین تعمیرات در آن بود. اکنون، صحن به شکل مربعی با
ضلع های 150 متری است. محیط گنبد پنجاه و ارتفاع آن 45 متر است و در کنار
آن مناره ای به ارتفاع چهل متر قرار دارد که در 1379 ق ساخته شده است. داخل
حرم نیز با کاشی کاری و آینه کاری هنرمندان ایرانی تزیین شده است. پس از
هجرت میرزای شیرازی به سامرا، در یکی از مسافرتهای میرزا که همراه شاگردانش
پیاده از سامرا بر آستانة سید محمد مشرّف گشتند، تعمیراتی انجام داده و
چند حجره به حجرات صحن افزودند.
فرزندان سید محمد علیه السلام
در کتاب
بحر الانسا ب نوشته شده که سید محمد نه فرزند داشته که از ترس مخالفین خود
در سامرا به ایران مهاجرت کرده و در ایران به شهادت رسیده اند. در این کتاب
می نویسد : که پنج فرزند وی به نام های لطف الله و ابوطالب و رحمه الله و
عنایت الله و هدایت الله به شهر لار حرکت کردند و درآنجابه شهادت رسیدند.
چهار نفر دیگر از اولاد سید محمد به خوی و سلماس مهاجرت کرده و در آنجا به شهادت رسیده اند . نام این چهار برادر عبارتند از:
سید اسحاق ، سید محمود، سید جعفر و سید اسکندر.