
این روزها، ایام عزاداری شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است
روزهایی که بیرق عزای یاس کبود محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله)
برسر دربسیاری از منازل برافراشته است و نگاه هادر قاب خیس چشم ها
به ماتم نشسته اند......
اما دراین روزها که مهدی (عج) صاحب عزای مادرش فاطمه شده است
چراهایی دل را می سوزاند و فکررامشوش می کند.
چراهایی که سالیان سال است مطرح می شود امابرای پاسخش کمتر
«زیرایی» جای «آیا» می نشیند.
چراهایی که مهم ترین آنها نداشتن وجه اسلامی برخی از زنان ایران اسلامی
درجامعه است.
چراهایی که مهم ترین آنها رعایت نشدن شئونات اولیهاخلاقی در تعاملات
اجتماعی بین زنان و مردان در اماکن عمومی است.
چراهایی دردناک ...!!!
اما صحبت من از حجاب است.......
صحبت از حجاب است نه آنچه به عنوان تزیین برسر برخی از زنان ما رنگ موها و گل سرها را زیباتر جلوه می دهد.
نه آن روسری های کوتاهی که با گره های کوچک زیر سپیدی گلو، رها می شوند و نه آن شال هایی که بر
بلندای موهای عجیب و غریب!! زیر گیره های به بزرگی بی غیرتی و وسعت جلب توجه به دورگردن می پیچند...
و نه... و نه... ونه آن چیزی که برخی از آن به عنوان حجاب آن هم زورکی یاد می کنند.
منظور حجاب اسلامی من درآوردی برخی از ما زنان هم نیست!!!
حجابی که با چادرهایی ملی! قجری!چادرهای براق عربی! چادرهای تن نما و تنگ آستین دار و... بر سر ماست و
متناسب با آن صورت را رنگ کرده و کیف ها را بر دوش انداخته و در بازار به خرید می پردازیم و در اتوبوس ها تا کرده و در کیف می گذاریم.
منظور حجاب کامل اسلامی است.حجاب فاطمی که از فاطمه (س) بر ما رسیده است.
حجابی که گردی صورت مادرزاد، مچ دستان بی زیور، برجستگی های بدن و ماهیچه های پا و سینه و... را می پوشاند
و زن را از هرگونه سوء استفاده حتی نگاهی نامحرم و نامبارک حفظ می کند.
حجابی که سنگر زن مسلمان برای حضوری فعال در جامعه و حفظ شؤنات او در تعامل با مردان است.
حجابی که زاییده عفت و عفتی که فرزند حیاء زن مسلمان است.
هیچ می دانیم که حجاب و عفاف در همیشه تاریخ به عنوان دو ارزش درجامعه بشری به ویژه جوامع اسلامی مطرح بوده و است.
هیچ دقت کرده ایم که یکی از امتیازات انسان، در مقایسه با موجودات دیگر، تهیه پوشش مناسب برای اندام خویش است.
براین اساس، پوشش یکی از شؤون و ویژگی های انسان به شمار می آید.
نه اینکه زنان در اندیشه های خود به دنبال کشف حقیقت شان از جانب محبوب هستندنه اینکه هر آنچه سر راهی است و دیدنی ارزش کشف شدن ندارد.
هیچ فکر کرده ایم که در تاریخ فلسفه و نیز اندیشه، حجاب یکی از بهترین و مهم ترین تشبیهات و استعارات برای آن چیزی بوده که پوشاننده حقیقت است.
حقیقت، آشکارگی است که نیازمند کنار زدن حجاب ها توسط اهل و محرمش است.
از همین رو است که برای فیلسوف، هر چیز عریان و آشکار که هرکس را توان دیدن آن است ناچیز و بی اهمیت جلوه می کند.
در یک معنی لطیف حتی می توان گفت: فیلسوف یا همان کاشف ، از عریانی مکشوف چندان خرسند نیست.
برای فیلسوف آنجا که رازی در کار نباشد کاری نیز وجود ندارد.
او درمقام جوینده حقیقت باید نشان دهد که همواره رازی در میان است از همین رو است که می کوشد باز در حجاب کند آنچه را که محرمانه افشا کرده است.
این داستان در زندگی زن و مرد هم این گونه بازخوانی می شود که مردان در مقام فیلسوف زمانی که زن را درمقام راز عریان ببینند
دلیلی برای علاقه افشا ندارند و در وجهی عکس آن در پس افشاگری محرمانه از عریانی آن ناخرسندشده و
به پوشاندن راز خود برای کشف نشدن حقیقتش استفاده می کنند که از آن به نام غیرت و همت یاد می شود.

حال سؤال این است مرد در مقام فیلسوف چه کاری خواهد داشت اگر رازی وجود نداشته باشد؟
باید بدانیم که مرد و زن هستی فراتر از تاریخ شناخته شده بشر دارند و در تاریخ ادیان همواره از حجاب به عنوان امری اصیل و پیشینه دار یاد شده است.
به گفته ویل دورانت، «قوم یهود و ایرانیان قدیم، حجاب را برای بانوان یک نوع کرامت و شرافت و از واجبات دینی می دانستند.»
بی تردید مبنای حجاب در شریعت حضرت موسی (ع)، آیات تورات بوده که بر حجاب تأکید می کرده است.
در آن آیات، کیفیت پوشش زنان یهودی مشخص بوده است. تورات شباهت لباس زنان و مردان را نهی می کرده
در قسمتی از تورات می خوانیم: «متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد زیرا هرکه این کند مکروه یهوه خدای تو است»
اما اسلام: پوشش و حجابی را به ارمغان آورد که اصل آن مربوط به احکام ویژه بانوان است و اتکای آن
بر تفاوت های طبیعی و ساختاری زن و مرد استوار است و آن از سوی خدا در رده آیه قرآن بر ما نازل شده است.
حضرت عیسی روح الله (ع) نه تنها احکام شریعت یهود را در مورد حجاب تغییر نداد بلکه با قوانین شدیدتری آن را استمرار بخشید
و در برخی از موارد قدم را فراتر نهاد و سختگیری بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخته است.
مسیحیت برای ازبین بردن زمینه هرگونه تحریک و تهییج، زنان را به صورت شدیدتری به رعایت کامل پوشش
و دوری از هرگونه آرایش و تزیین فراخواند. بنابر متون تاریخی، چادر و روبند، برای خاتون های اشراف ضروری بود
و در اعیاد نیز کسی آن را کنار نمی گذاشت؛ بلکه با طلا و نقره و پارچه های زربفت آن را تزیین می کردند
و حتی برای تفریح نیز با حجب و حیای کامل در مجالس انس و یا گردش های دور از چشم نامحرم شرکت می کردند.
اما اسلام حجاب را برای زنان متناسب با شئوناتشان با تعدیل و نظم مناسب و به دور از افراط و تفریط
سهل انگاری مضر یا سختگیری بی مورد به جامعه بشری ارزانی داشته است.
با اندکی تدبر در آیات قرآن فلسفه حجاب را به گونه ای صریح می توان احترام و نگه داشتن حرمت زن دانست
کسی که به عظمت حجاب پی ببرد؛ می فهمد بی حجابی و بدحجابی ثمره عدم معرفت و شناخت حقیقی جایگاه زن در نظام هستی است.