وظایف "امت" نسبت به "امام" بسیار است، اما انسان باید در هر امری و در هر کاری"اولویت" بندی و سپس برنامهریزی داشته باشد. به عنوان مثال اگر بگویند: وظایف "عبد" نسبت به "معبود" چیست؟ میگویند: اول آن است که خداشناس شود، اسلام بیاورد و سپس ایمان بیاورد و سپس اطاعت کند. *- دقت کنیم که همیشه بُعد نظری انسان، نسبت به بُعد عملی او، پیشی و اصالت دارد و هر چه انسان در عرصهی عمل انجام میدهد، مبتنی بر "نظر" اوست.
*- دقت کنیم که عقاید ثابت هستند، [مگر آن که انسان از عقیدهاش بر گردد]، اما در یک باور معین نیز اعمال و رفتارها میتوانند به تناسب توان و استعداد شخص، ایجابها و ضرورتها، شرایط و امکانها و ... متفاوت گردند. به عنوان مثال: نَظر و عقیدهی کسی بر این است که تحصیل کند؛ خب ممکن است دانشگاهها یا حوزهها، اساتید، کتابها، روشها و یا حتی شهرها و کشورهای متفاوتی انتخاب کند. حتی در احکام دینی نیز چنین است. به عنوان مثال: اصل بر اعتقاد به اسلام و انجام تکالیف و از جمله نمازهای یومیه میباشد؛ حالا شرایط و چگونگی اعمال برای مسافر، بیمار، زنان در دوران معذوریت شرعی، میدان جنگ و ... متفاوت است.
اولویت اول - شناخت و باور:
بدیهی است که در مورد امام زمان، حضرت مهدی عجّ الله تعالی فرجه الشریف نیز چنین است؛ اولویت اول در وظایف، به "شناخت = معرفت" بر میگردد، شناختی که باور و ایمان را تقویت کند. انسان اول باید وارد یک دایره و محدودهای بشود، بعد بپرسد که حالا در اینجا چه باید بکنم؟
مرز عبودیت و بندگی حقتعالی که به آن اعتقاد و عمل به اسلام میگوییم، همان "شناخت امام زمان" در هر عصری است و اگر نشناسد، اصلاً وارد این محدوده نشده است. اگر مسلمانی امامش را نشناسد، پس پیرو و تابع کیست؟ لذا پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند:
«مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً» - هر کس بمیرد و امام زمان خودش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است.
البته منظور از "شناخت"، فقط شناخت شناسنامهای نیست که مثلاً انسان بداند که نام او چیست؟ فرزند کیست؟ در چه سالی به دنیا آمده و ...؟ این شناخت را که غیر مسلمان و حتی دشمن هم میتواند داشته باشد؛ بلکه منظور شناخت و معرفت او به "امامت" و مصداق حیقیقی آن است.
پس باید "امامت" را شناخت تا حق "امام" و وظایف خود نسبت به "امام" و به ویژه "امام عصر علیهالسلام" را شناخت. این اولیترین، بزرگترین و ضروریترین وظیفهی ما در قبال امام است و طبعاً اولین انتظار امام از ما نیز همین میباشد.
اولویت دوم - مودت:
گام نخست شناخت است، انسان تا کسی یا چیزی را نشناسد، او برایش مجهول است و قطعاً ارادت و مودت یا بغض و دشمنی هم نسبت به او ندارد. اما دلیلی ندارد که هر کسی به شخصی یا چیزی که شناخت و معرفتی پیدا کرد، آن را دوست هم داشته باشد. مگر ابلیس خدا را نمیشناخت؟ مگر بلعم باعور خداشناس نبود، مگر سامریِ گوسالهساز، از عرفای امت موسی علیه السلام نبود؟ مگر دشمنان اهل بیت علیهم السلام، آنان را نمیشناختند؟!
چرا مودت و محبت؟
مکرر در مباحث متفاوت بیان گردید که انسان اگر نشناسد که موضعش صفر است، اما پس از آن که شناخت، دنبال چیزی نمیرود که آن را میشناسد، بلکه دنبال کسی یا چیزی میرود که آن را دوست دارد. امت باید از امام تبعیت و پیروی کند و این امر آن طور که باید محقق نمیشود، مگر وقتی که نسبت به "امام" خود، بعد از شناخت و معرفت، مودت و محبت نیز داشته باشد. از این رو نفرمود: آن بشارت بزرگ همه انبیا و اجر رسالت خاتم انبیای الهی صلوات الله علیه و آله، در شناخت اهل بیت اوست، بلکه فرمود: در "مودت" به آنهاست:
«ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ» (الشّوری، 23)
ترجمه: اين همان چيزى است كه خداوند، آن بندگان خود را كه ايمان آورده و عملهاى شايسته كردهاند بدان بشارت مىدهد. بگو: از شما در مقابل اين ( ابلاغ رسالت خود) جز محبت (قلبى و عملى) درباره خويشاوندانم مزدى نمىطلبم، و هر كس كار نيكى انجام دهد (بر اين محبت بيفزايد) ما برايش در آن، نيكى مىافزاييم (بر پاداش طبيعيش حد اقل ده برابر اضافه مىكنيم)، حقّا كه خداوند آمرزنده و شكرگزار است.
اولویت سوم - اطاعت:
آدمی، گاه خلاف شناخت خود از حق و حقیقت عمل میکند (حتی در امور جزئی و شخصی، میداند فلان کار به ضرر اوست، اما انجام میدهد) – و گاهی حتی به محبوب خود نیز خیانت میکند – گاهی دچار غفلت و نسیان (فراموشی) میشود و راهش را کج میکند و ...، اما همه اینها سبب انحراف و در نهایت خروج و دور شدنش از صراط مستقیم میگردد که نتیجهای جز ضلالت و هلاکت خودش در بر ندارد.
از این رو، اصل را بر اطاعت و پیروی و تبعیت قرار داد. فرمود: اصلاً من رسولی نفرستادم، مگر برای این که باذن الله اطاعت شود، هر کس هم که از اطاعت خارج شد، به خودش ظلم کرده و سریعاً برگردد به نزد رسول خدا و استغفار کند.
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا» (النساء، 64)
ترجمه: و ما هيچ رسولى را نفرستاديم مگر آنكه به يارى و توفيق خدا (باذن الله) از وى اطاعت شود. و اگر آنها هنگامى كه به خويشتن ستم كردند نزد تو مىآمدند، آن گاه از خداوند آمرزش مىخواستند و رسول خدا نيز براى آنها طلب آمرزش مىكرد بىترديد خدا را بسيار توبهپذير و مهربان مىيافتند.
اطاعت از حق در هر حال مفید است:
بدیهی است که اگر کسی با شناخت، ایمان، مودت و شدت آن (محبت و عشق)، خدا و رسول و امام و قرآن را اطاعت کند، در کسب فیض و رشد و کمال، قابل مقایسه نیست با کسی که در مراتب بسیار پایینی از این فضایل قرار دارد، اما در هر حال از "حق"، اطاعت و پیروی میکند و سبب سعادت میشود. مثل کسی است که به تندرستی، نقش تغذیه، ورزش و ... پیبرده و به همین دلیل با دقت و مراقبت دستورات پزشکی و سلامتی را رعایت میکند، یا کسی که این چیزها را نمیداند و فقط میداند که سلامتی خوب است و به دستور پزشک معالج عمل مینماید.
از این رو به آن دسته از اعراب که ایمان نیاورده بودند، اما مدعی ایمان شدند، فرمود که در هر حال اطاعت کنید که به نفع شماست:
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (الحجرات، 14)
ترجمه: باديهنشينان گفتند: ما (از ته دل) ايمان آورديم. بگو: ايمان نياوردهايد، بلكه بگوييد (در ظاهر به گفتن شهادتين) اسلام آورديم، زيرا هنوز ايمان در دلهاى شما وارد نشده است و اگر از خدا (در اوامر او) و فرستادهاش (در دستورات ولايى او) اطاعت نماييد (خداوند) از عملهاى شما نمىكاهد، زيرا خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است.
دشمن شناسی ضرورت حفظ ایمان و اطاعت:
شناخت و ایمان و اطاعتِ حق (ولایت)، مستلزم شناخت، کفر و مبارزه و مقابله با باطل (دشمن) میباشد. بدون شناخت و مبارزه با جهل، نمیشود به عقل و علم رسید – بدون شناخت و مبارزه با آفات، نمیشود به سلامتی دست یافت – بدون شناخت و مبارزه با طاغوت درون و برون و جهاد اکبر و جهاد اصغر نیز نمیشود به "الله جلّ جلاله" ایمان آورد و بندگی نمود... و بدون شناخت ولایت طاغوت و امامان و پیشوایان دروغین که فرد و جامعه را به سوی آتش دعوت میکنند نیز نمیتوان داعیهی شناخت، ایمان و اطاعت و پیروی از "امامان حق که به امر الهی هادی هستند" را داشت.
پس، موحد باید مبانی و مصادیق شرک را بشناسد – مسلمان، مؤمن و شیعه نیز باید "دشمنشناس" باشد و آن هم نه صرفاً شناخت شناسنامهای؛ بلکه اهداف، استراتژیها، برنامهها (تاکتیکها و تکنیک)های دشمن را بشناسد و با آنها به مبارزه (جهاد به معنای عام) بر خیزد.
راههای گوناگون:
صراط مستقیم یکیست، بزرگراه است، اما راههای فرعی بسیار متفاوت و متنوع هستند. برای هر کسی در هر عصری، موقعیتی، شرایطی، و متناسب با حالات و احوالات و توانها و شرایط او فرق میکند. از این رو فرمود: هر کس در راه ما جهاد کند، خودمان به راههایمان هدایتش میکنیم، یعنی در هر موقفی و موقفی چه باید کردها را به او نشان میدهیم:
«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» (العنکبوت، 69)
ترجمه: و كسانى كه در اقامه دين ما مجاهده مى كنند ما به سوى راه هاى خود هدايتشان مى كنيم و خدا همواره با نيكوكاران است.
اللَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِيَةَ وَ النَّصْر وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْه